سالیان سال از پیدایش سینما میگذرد و دراینبین، نوابغ زیادی شاهکارهای فراوانی را خلق کردهاند. در بین تمام این آثار هنری، تعداد قلیلی را میتوان یافت که نمادی از سینما باشند، فیلم «پدرخوانده» (The Godfather) اما بیشک یکی از این فیلمها است. این فیلم، نمود شکوه در بستر سینما و همچون پروازی به اوج عظمت هنر هفتم است، پروازی نه آنقدر بلند که باورپذیر نباشد و نه آنقدر کوتاه که دانستن این فیلم بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینما را به تصوری دور از ذهن تبدیل کند. شاهکار «کاپولا» هر آن چیزی که شما از یک فیلم انتظار دارید را در بر میگیرد، از فیلمنامه، کارگردانی و بازیگری گرفته تا فیلمبرداری و موسیقی و بهتنهایی برای اثبات ارزش و جایگاه این کارگردان در تاریخ سینما کافی است. این اثر همانند یک کلاس درس سینما است، اثری که برچسب «هنری» و یا «برای قشر خاص یا عام سینما» روی آن نقش نبسته اما هم هنری است و هم هر نوع مخاطبی را به بالاترین قله رضایت خواهد برد. در این مقاله، هدف، نقد و بررسی این شاهکار سینمای جهان با تاکید بیشتر برروی فرم است.در تاریخ سینما کمتر فیلمهایی را میتوان دید که بدون فیلمنامه درجهیک بتوانند جز شاهکارهای سینما محسوب شوند. این فیلم نیز از این قاعده مستثنا نیست. فیلمنامه این اثر با اقتباسی از رمانی با همین نام اثر «ماریو پوزو» نگارش شده و بیشک خود «کاپولا» هم تأثیر مستقیمی بر آن داشته است. تکتک اتفاقات سناریو در خدمت یکدیگر هستند و ما شاهد خرده پیرنگ و پرش های بیدلیل نیستیم و یک اثر کاملاً کلاسیک و مافیایی بر پرده سینما نقش بسته است. این فیلم و فیلمنامه آنهم برای کسانی که با ذات و ماهیت «مافیا» آشنایی دارند جذاب است و هم برای کسانی که با نحوه کار و چگونگی شکلگیری آن غریباند. در طول تاریخ سینما و علیالخصوص این روزها، شاهد فیلم و سریالهای عدیدی در این ژانر کهن سینما هستیم که بسیاری از آنان تعریف درستی از مافیا نداشته و خیلی اوقات برای جنبههای بصری و اقتصادی، همهچیز را توأم با غلو به نمایش میگذراند. این فیلم اما تعریف دقیق و بهدوراز اگزجره ای از این دسته افراد، ارائه میدهد. یک داستان کاملاً پربار و فیلمنامهای پرداختشده که هم شخصیتپردازی به خوبی در آن رعایت شده و هم در جایجای آن عناصر مهم سینمایی، قابل مشاهده هستند. دراینبین اما جای عنصر تعلیق هم خالی نیست! که به آن خواهیم رسید.«کاپولا» در این فیلم، برای نشان دادن سکانسهای قتل و یا سوءقصد از عنصر «شوک کردن» بهره میجوید. چه در حمله به «دون ویتو کورلئونه» در مقابل میوهفروشی و چه در سکانس قتل «لوکا برازی» بیننده ممکن است به وقوع این اتفاقات شک کرده باشد اما کاملاً شوکه خواهد شد، و ما از قبل آمادهسازی ضاربین را برای این اقدامات مشاهده نکردیم. در نقطه مقابل، قتل «ویرجیل سولوزو» و «کاپیتان مارک مک کلاسکی» توسط «مایکل کورلئونه» است. در این اقدام ما از قبل شاهد نقشه کشی های خانواده کورلئونه بودهایم و کاملاً منتظر صورت گرفتن این اتفاق هستیم. و اینجا است که تعلیق وارد فیلم «کاپولا» میشود. همهچیز از قبل برای تماشاگر مشخص است و او هرلحظه منتظر وقوع این اتفاق است، البته قدرت این تعلیق بهمانند آثار هیچکاک نیست اما در حد خود کشش و جذابیت لازم را ایجاد میکند، البته نمیتوان ذکر نکرد که بازی درخشان «آل پاچینو» در این سکانس، علی الخصوص با چشم، مثالزدنی است که به آن خواهیم رسید. از دیگر نقاط قوت فیلمنامه، شخصیتپردازی در حداقل زمان است. سناریو فیلم برای نشان دادن ویژگیهای کاراکترهای مختلف ما را زیاد از حد معطل نمیکند و خیلی زود تکلیفمان با تعدادی از شخصیتها مشخص میشود. از همان ابتدای فیلم آرامش، ابهت و شکوه دون کورلئونه نمایان است و معلوم است با یک رئیس بر سروصدا طرف نیستیم و یک فرد خونسرد و درعینحال کاریزماتیک روبه روی ما قرارگرفته. کمی جلوتر با شخصیت «سانی کورلئونه» هم آشنا میشویم که همان پسر پر سروصدای خانواده است و درنهایت متوجه میشویم که «مایکل کورلئونه» همان فرزند خوب و آرام خانواده است که اما به کسبوکار پدر علاقهای ندارد. این شخصیتپردازی و تفکرات ایجادشده در ذهن مخاطب درباره اکثر کاراکترها تا پایان فیلم ثابت میماند اما برگ برنده در شخصیت مایکل است. کسی که شاید مارا به گونهای متعجب میکند و ناگهان پیشنهاد انتقام پدر را به اعضای خانواده ارائه میدهد. این چرخش شخصیتی شاید شوکه کننده باشد اما غیرقابلباور نیست و هر چه پیش میرویم با آنسوی شخصیت مایکل نیز آشنا میشویم که همچون پدر، یک فرد باجذبه توأم با قدرت رهبری است. این فیلمنامه اما یکی از بهترین آثار اقتباسی نیز به شمار میرود. کاپولا تا حد امکان به رمان «ماریو پوزو» وفادار است، حتی به گونهای که در فیلم شماره سوم این سهگانه کارگردان خواهان پایانی متفاوت بوده اما به دلیل احترام و وفاداری به رمان پوزو، به همان شکل فیلم را تمام کرده است. در این فیلم (فیلم شماره اول) نیز همه چیز مطابق کتاب پیش میرود، هرچند در یک رمان پانصد صفحهای قطعاً جزئیات بیشتر و دقیقتر خواهد بود، اما کاپولا شخصیتپردازی را به خوبی ایفا کرده است.