پی سی لطفا گول نخورید! | ۱۰ دروغ بزرگ که باعث می‌شوند ۱۰ بازی جذاب را از دست بدهید – بخش نهم - پی سی

دنیای بازی ها متاسفانه پر است از دروغ و اراجیف و حرف های مضحک که حتی منتقدین هم دیگر زیاد می گویند چه برسد به کاربران. حرف ها و نظرات افراد افراطی که خدا نکند با یک چیزی مشکل داشته باشند و دشمن شوند، دیگر تا ابد ذهن تک بعدیشان نمی تواند غیر از آن را قبول کند. مثال بارزش هم دشمنان بی منطق و کوته فکر یوبیسافت که چون فلان بازی این شرکت زمان عرضه باگ داشته است تا ابد دیگر هر بازی این شرکت را بدون این که جلدش را از نزدیک دیده باشند می کوبند (از نظر شخصی من اصلا لیاقت بازی های این شرکت را ندارند) و ذهن افراطی و کینه ای آنها نمی تواند دیگر چیزی غیر از این را قبول کند. همه ی ما بارها از این قبیل حرف ها و دروغ ها شنیده ایم که در مجامع بازی یک کلاغ و چهل کلاغ شده اند، هر کسی هم می رسد یک چیزی می گذارد رویش و می دهد دست بعدی تا نهایتا یک دروغ بزرگ درست شود که ذره ای هم با واقعیت همخوانی ندارد و خیلی وقت ها باعث می شود بسیاری از بازیبازان سراغ برخی بازی های عالی و جذاب نروند. امروز دقیقا دست گذاشته ام روی ۱۰ تا از این دروغ های بزرگ که در مورد ۱۰ بازی جذاب و باکیفیت یک کلاغ و چهل کلاغ شده اند و آن قدر دهان به دهان چرخیده اند که باعث شده اند از فلان بازی جذاب یک هیولا خلق شود که کلا غیر قابل بازی است و خیلی ها به همین خاطر سراغش نرفته اند. البته خب این مقاله نظر بنده است و شاید برخی از شما با این لیست موافق نباشید و یا شاید فکر کنید برخی از اینها دروغ نیستند. بالاخره نظر هر کسی محترم است ولی این مقاله ی من و نظر بنده است که مطالعه می فرمایید. پس اگر تا اینجا با من همراه بوده اید از شما دعوت می کنم که در ادامه ی مطلب قسمت پنجم “۱۰ دروغ بزرگ که باعث می‌شوند ۱۰ بازی فوق العاده را از دست بدهید” با من و وبسایت گیمفا همراه باشید. امیدوارم که این مطلب باعث شود که شاید به سراغ برخی از این بازی ها که به خاطر این دروغ های بزرگ از دستشان داده اید بروید و یک تجربه خوب داشته باشید.

۱۰ – بازی Clash of the Titans یک هک اند اسلش افتضاح و بی ارزش بود

Clash of the Titans

این بازی را خیلی اتفاقی نجربه کردم و فکر نمی کنم اکثر شما اصلا نامش را شنیده باشید. البته واقعا از بازی کردتش پشیمان نیستم و اتفاقا کسی که هک اند اسلش دوست دارد اگر آن را بازی کرده باشید برای یک بار قطعا لذت برده است. بازی Clash of the Titans عنوانیست در ژانر هک اند اسلش که توسط استودیو Game Republic ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط BANDAI NAMCO و Warner Bros برای پلتفرم های پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ و Blackberry منتشر گزدید. ورژن های نینتندو دی اس و پی اس پی هم قرار بود برای بازی منتشر شوند ولی با شکست بازی کنسل شدند. وقایع داستانی Clash of the Titans بسیار نزدیک به جریانات فیلمی به همین نام دنبال می شد و سیستم گیم پلی جذابی داشت که یک هک اند اسلش سریع با انواع سلاح ها و نبردهایی شبیه به نوع نبردهای گاد آو وار داشت (البته چند درجه پایین تر) و از لحاظ نوع دوربین و سرعت ضربات و QTE های آخر نبرد و حتی طراحی دشمنان نیز شباهت به شاهکار گاد آو وار داشت و مثلا در آن شاهد مدوسا و موجود شیر و مار و بز بودیم که خب البته نمی شود گفت این موجودات تقلید گاد آو وار بودند چون اینها در تمام افسانه های یونان باستان حضور دارند.

این بازی را خیلی اتفاقی نجربه کردم و فکر نمی کنم اکثر شما اصلا نامش را شنیده باشید. البته واقعا از بازی کردتش پشیمان نیستم و اتفاقا کسی که هک اند اسلش دوست دارد اگر آن را بازی کرده باشید برای یک بار قطعا لذت برده است. وقایع داستانی Clash of the Titans بسیار نزدیک به جریانات فیلمی به همین نام دنبال می شد و سیستم گیم پلی جذابی داشت که یک هک اند اسلش سریع با انواع سلاح ها و نبردهایی شبیه به نوع نبردهای گاد آو وار داشت (البته چند درجه پایین تر) و از لحاظ نوع دوربین و سرعت ضربات و QTE های آخر نبرد و حتی طراحی دشمنان نیز شباهت به شاهکار گاد آو وار داشت و مثلا در آن شاهد مدوسا و موجود شیر و مار و بز بودیم که خب البته نمی شود گفت این موجودات تقلید گاد آو وار بودند چون اینها در تمام افسانه های یونان باستان حضور دارند. در گیم پلی بازی شما با پوینت هایی که به دست می آوردید می توانستید سلاح های خود را ارتقا بدهید. همچنین در برخی مراحل بازی سلاح های شما گرفته می شد و باید با مشت و دست خالی مبارزه می کردید. در بازی حملات سبک و سنگین داشتید و اگر دکمه ها را نگه می داشتید می توانستید حملات ویژه بزنید. شما می توانستید شمشیر، استخوان، تیر و کمان و دم عقرب را به عنوان سلاح استفاده کنید و با آنها خط سلامتی دشمنان که بالای سر هر دشمن نمایش داده می شد را خالی کرده و آن را بکشید.

در گیم پلی بازی شما با پوینت هایی که به دست می آوردید می توانستید سلاح های خود را ارتقا بدهید. همچنین در برخی مراحل بازی سلاح های شما گرفته می شد و باید با مشت و دست خالی مبارزه می کردید. در بازی حملات سبک و سنگین داشتید و اگر دکمه ها را نگه می داشتید می توانستید حملات ویژه بزنید. شما می توانستید شمشیر، استخوان، تیر و کمان و دم عقرب را به عنوان سلاح استفاده کنید و با آنها خط سلامتی دشمنان که بالای سر هر دشمن نمایش داده می شد را خالی کرده و آن را بکشید. باس فایت ها و هیولاهای جذابی هم در این بازی حضور داشتند و همین که بعد از بیش از ۱۰ سال از بازی کردن این بازی برخی مواردش در یادم مانده است یعنی بازی احتمالا تجربه خوبی را برایم رقم زده است که البته خب عشق و علاقه ی شدید من به هک اند اسلش هم در این تجربه ی خوب موثر بوده است. Clash of the Titans یا تاثیر بالایی که از گاد آو وار گرفته بود به تقلید و کپی و همینطور بازی-فیلم بودن (فیلم Clash of the Titans) متهم شد (چیزی مثل بازی دانته اینفرنو منتهی با کیفیتی خیلی کمتر) و از لحاظ بازخوردها و امتیازات به هیچ وجه خوب عمل نکرد.

باس فایت ها و هیولاهای جذابی هم در این بازی حضور داشتند و همین که بعد از بیش از ۱۰ سال از بازی کردن این بازی برخی مواردش در یادم مانده است یعنی بازی احتمالا تجربه خوبی را برایم رقم زده است که البته خب عشق و علاقه ی شدید من به هک اند اسلش هم در این تجربه ی خوب موثر بوده است. Clash of the Titans یا تاثیر بالایی که از گاد آو وار گرفته بود به تقلید و کپی و همینطور بازی-فیلم بودن (فیلم Clash of the Titans) متهم شد و نهایتا با امتیاز متای افتضاح ۴۲/۱۰۰ به کار خود پایان داد که قطعا این متا یعنی شکست مطلق برای یک بازی که رسما فاتحه اش خوانده است، اما خب به عنوان کسی که یک بار بازی را کامل تمام کرده ام باید بگویم این بازی واقعا ارزش یک بار بازی کردن را داشت مخصوصا اگر عاشق هک اند اسلش بودید. البته نه این که بگویم نمره ی این بازی باید ۸ می بود ولی خب واقعا نمره اش ۴ هم نبود و حق واقعی اش حدود ۶.۵ تا ۷ بود. یکی از اصلی ترین دلایل این نمرات افتضاح این بود که بازی در زمان فیلم Clash of the Titans ساخته شده بود و می دانید که منتقدین با فیلم-بازی ها و بازی-فیلم ها چه می کنند. یعنی اگر این بازی بر اساس فیلم نبود حتما نمره اش همان ۶.۵ اینها می شد که حق واقعی اش هم هست ولی خب اینها همه اما و اگر و حرف است زیرا در واقعیت این بازی بیچاره حالا چه به حق و چه ناحق همان متای ۴ را گرفت و تبدیل به عنوانی شد که احتمال شنیدن دوباره ی نامش خود صفر است! کلا بی خیال این بازی شوید و دیگر وقت رفتن سراغش نیست فقط بدانید که این بازی اصلا حقش ۴ نبود و ارزش یک بار بازی کردن را داشت.

این بازی نهایتا با امتیاز متای افتضاح ۴۲/۱۰۰ به کار خود پایان داد که قطعا این متا یعنی شکست مطلق برای یک بازی که رسما فاتحه اش خوانده است، اما خب به عنوان کسی که یک بار بازی را کامل تمام کرده ام باید بگویم این بازی واقعا ارزش یک بار بازی کردن را داشت مخصوصا اگر عاشق هک اند اسلش بودید. البته نه این که بگویم نمره ی این بازی باید ۸ می بود ولی خب واقعا نمره اش ۴ هم نبود و حق واقعی اش حدود ۶.۵ تا ۷ بود. همان طور که قبل تر اشاره ی کوتاهی هم کردم، یکی از اصلی ترین دلایل این نمرات افتضاح این بود که بازی در زمان فیلم Clash of the Titans ساخته شده بود و می دانید که منتقدین با فیلم-بازی ها و بازی-فیلم ها چه می کنند. یعنی اگر این بازی بر اساس فیلم نبود حتما نمره اش همان ۶.۵ اینها می شد که حق واقعی اش هم هست ولی خب اینها همه اما و اگر و حرف است زیرا در واقعیت این بازی بیچاره حالا چه به حق و چه ناحق همان متای ۴ را گرفت و تبدیل به عنوانی شد که احتمال شنیدن دوباره ی نامش خود صفر است! کلا بی خیال این بازی شوید و دیگر وقت رفتن سراغش نیست فقط بدانید که این بازی اصلا حقش ۴ نبود و ارزش یک بار بازی کردن را داشت.

۹ – بازی Genji: Dawn of Samurai ارزش تجربه کردن نداشت

Genji: Dawn of Samurai

واقعا این حرف که Genji: Dawn of Samurai بازی بی ارزشی است، بی انصافی است و اگر در نسل ششم Genji را بازی کرده باشید خوب می دانید که چرا می گویم بی انصافی است. این بازی واقعا جذاب بود و مهم تر از آن بسیار متنوع از نظر تقفاوت شخصیت ها و حملات و استایل بازی. همچنین از لحاظ طراحی هنری عالی دشمنان و شخصیت ها و هیولاها و باس ها. تسل ششم آن قدر شاهکار داشت که شاید این بازی بین آنها گم شد و ارزشش آن قدر که باید و شاید شناخته نشد ولی خب از زیر دست من چیزی در نمی رود! پلی استیشن ۲ به معنای واقعی یک افسانه بود. کنسولی که در زمان خود هیچ رقیبی به گرد پای آن و بازی های شاهکارش نمیرسید. کنسولی که آن قدر بازی بی نظیر داشت که هنوز بعد از سال ها نام بازی های خوبی از آن را می شنویم که برایمان کاملا جدید هستند و وقتی با آن ها آشنا می شویم تعجب می کنیم که چطور چنین عناوینی را بازی نکرده ایم و از قلم افتاده اند. بدون تردید عنوان بسیار زیبای Genji: Dawn of the Samurai یک مثال بارز و کامل از چنین عناوینی است. یک هک اند اسلش فوق العاده خوش ساخت و جذاب با طراحی هنری عالی، شخصیت های متنوع و گیم پلی بسیار هیجان انگیز که گاهی شاهکارهایی مثل اونیموشا را تداعی می کرد و قطعا هر کس که آن را بازی کرده است اکنون دارد خاطرات خوب این عنوان زیبا را مرور می کند و از یادش نرفته است.

واقعا این حرف که Genji: Dawn of Samurai بازی بی ارزشی است، بی انصافی است و اگر در نسل ششم Genji را بازی کرده باشید خوب می دانید که چرا می گویم بی انصافی است. این بازی واقعا جذاب بود و مهم تر از آن بسیار متنوع از نظر تقفاوت شخصیت ها و حملات و استایل بازی. همچنین از لحاظ طراحی هنری عالی دشمنان و شخصیت ها و هیولاها و باس ها. تسل ششم آن قدر شاهکار داشت که شاید این بازی بین آنها گم شد و ارزشش آن قدر که باید و شاید شناخته نشد ولی خب از زیر دست من چیزی در نمی رود! پلی استیشن ۲ به معنای واقعی یک افسانه بود. کنسولی که در زمان خود هیچ رقیبی به گرد پای آن و بازی های شاهکارش نمیرسید. کنسولی که آن قدر بازی بی نظیر داشت که هنوز بعد از سال ها نام بازی های خوبی از آن را می شنویم که برایمان کاملا جدید هستند و وقتی با آن ها آشنا می شویم تعجب می کنیم که چطور چنین عناوینی را بازی نکرده ایم و از قلم افتاده اند. بدون تردید عنوان بسیار زیبای Genji: Dawn of the Samurai یک مثال بارز و کامل از چنین عناوینی است.

البته تعداد این افراد زیاد نیست و مخصوصا در کشورمان تعداد خیلی خیلی اندکی نام Genji: Dawn of the Samurai را شنیده اند. Genji: Dawn of the Samurai نیز مانند چندین بازی دیگر این لیست توسط استودیو خوش ذوق و ریسک پذیر گیم ریپابلیک ساخته شد و توسط سونی در سال ۲۰۰۵ انحصارا برای پلی استیشن ۲ منتشر گردید. این گیم ریپایلیک هم همان طور که قبلا خیلی در مودش گفته ام، واقعا سازنده ای بود که حیف شد و بازی هایش انصافا خاص و متفاوت و متنوع بودند. خوب یادم است که زمانی که Genji: Dawn of Samurai را برروی پلی استیشن ۲ آغاز کردم واقعا از تعجب شگفت زده شده بودم که این دیگر چه گرافیکی است. چقدر خوش آب و رنگ و زیباست. واقعا از لحاظ جلوه های بصری Genji: Dawn of the Samurai فوق العاده بود و وقتی در بازی پیش می رفتیم مشاهده می شد که این عنوان گویا در همه زمینه ها عالی است و واقعا بازیباز را جذب خود می کرد.

یک هک اند اسلش فوق العاده خوش ساخت و جذاب با طراحی هنری عالی، شخصیت های متنوع و گیم پلی بسیار هیجان انگیز که گاهی شاهکارهایی مثل اونیموشا را تداعی می کرد و قطعا هر کس که آن را بازی کرده است اکنون دارد خاطرات خوب این عنوان زیبا را مرور می کند و از یادش نرفته است. البته تعداد این افراد زیاد نیست و مخصوصا در کشورمان تعداد خیلی خیلی اندکی نام Genji: Dawn of the Samurai را شنیده اند. Genji: Dawn of the Samurai نیز مانند چندین بازی دیگر این لیست توسط استودیو خوش ذوق و ریسک پذیر گیم ریپابلیک ساخته شد و توسط سونی در سال ۲۰۰۵ انحصارا برای پلی استیشن ۲ منتشر گردید. این گیم ریپایلیک هم همان طور که قبلا خیلی در مودش گفته ام، واقعا سازنده ای بود که حیف شد و بازی هایش انصافا خاص و متفاوت و متنوع بودند. خوب یادم است که زمانی که Genji: Dawn of Samurai را برروی پلی استیشن ۲ آغاز کردم واقعا از تعجب شگفت زده شده بودم که این دیگر چه گرافیکی است. چقدر خوش آب و رنگ و زیباست

مبارزات بازی بسیار جذاب و فوق العاده بودند و شخصیت های اصلی در بخش های مختلف با هم عوض می شدند که این تنوع عالی را به گیم پلی بازی افزوده بود زیرا که هر کدام کاملا از لحاظ  سبک مبارزه و سلاح و… تفاوت داشتند. Genji: Dawn of the Samurai از آن بازی هایی بود که باوجود ضعف هایی که داشت ولی نکات مثبت بسیار زیاد آن باعث می شد تا بازیباز تا انتها آن را رها نکند و یک تجربه لذتبخش داشته باشد. بی تردید این عنوان هک اند اسلش جزو عناوین بسیار زیبایی است که بین بازیبازان زیاد شناخته نشد و تعداد محدودی آن را تجربه نمودند، درست به مانند عنوان بعدی و نسل هفتمی این سری که آن نیز بسیار کم نام و نشان بود و البته اصلا هم کیفیت بازی Genji: Dawn of the Samurai را نداشت. درست است که الان دیگر وقت برگشتن به نسل ششم و تجربه ی این عنوان نیست ولی خب دلیلی هم ندارد که از آن نگویم و شما را با این بازی زیبا آشنا نکنم چون این سری مقالات در همین مورد هستند  که وقتی بعدا شنیدید یکی دارد در مورد فلان بازی نه چندان شناخته شده بد می گوید، یاد این مقالات بیافتید و اطلاعات عمومیتان از دنیای بازی بیشتر شده باشد.

۸ – بازی Medal of Honor سال ۲۰۱۰ یک شوتر اول شخص بی کیفیت و بی ارزش بود

Medal of Honor

راستش همین اول باید بگویم اگر الکترونیک آرتز می خواهد سری مدال افتخار را با عنوانی مثل بازی سال ۲۰۱۰ احیا کند، بهتر است این کار را انجام ندهد و یا عنوانی بسازند که در حد نام بزرگ مدال افتخار و متای ۹۲ بازی تخست شاهکار این سری باشد. این را اول گفتم که بدانید اصلا نمی خواهم بگویم که Medal of Honor سال ۲۰۱۰ عنوانی بی نظیر و در حد این نام بزرگ است، بلکه فقط می خواهم بگویم که این بازی اصلا آن آشغالی که برخی می گویند هست، نیست و به عنوان یک شوتر اول شخص داستانی، ارزش یک بار بازی کردن را داراست و هرگز از بازی کردنش پشیمان نیستم. شاید یکی از بزرگترین ناراحتی ها و حسرت های دوست داران شرکت الکترونیک آرتز و شوترهای اول شخص، وضعیتی است که این شرکت بر سر فرنچایز مدال افتخار آورده است و به قول نوشته ای که در یکی از وبسایت های خارجی در مورد این سری می خواندم “مدال افتخار رسما تعطیل شده است.” حیف از فرنچایزی که حتی غولی مانند ندای وظیفه نیز در شروع خود، به نوعی از آن الگو گرفته است ولی خودش سال هاست که مرده. البته در خصوص این فرنچایز قبلا نیز چند باری با شما عزیزان صحبت کرده ایم. نگاه نکنید که این روزها و این سال های اخیر سری مدال افتخار حال و روز خوشی ندارد و شرکت الکترونیک آرتز تمام تمرکز خود در شوترهای نظامی را بر روی بتلفیلد قرار داده است، زیرا که در روزهایی که خیلی از گیمرهای هم نسل من یادشان است، مدال افنخار هیچ افتخاری کمتر از ندای وظیفه و بتلفیلد نداشت و به نوعی الگو و الهام بخش آن ها  نیز به شمار می رفت.

Medal of Honor از لحاظ بازخوردها و امتیازات به هیچ وجه در حد نام این سری عمل نکرد و نهایتا با امتیاز متای ۷۵/۱۰۰ به کار خود پایان داد که برای عنوانی که نام این فرنچایز را یدک می کشد یک شکست (از نظر نمرات، زیرا از نظر اقتصادی بازی موفق بود) محسوب می شود اما خب باید این را هم بدانید که امتیاز متای ۷۵ به خودی خود یک امتیاز بد نیست (تازه خوب هم هست) و هرگز با این امتیاز نمی شود گفت یک بازی افتضاح است و ارزش بازی کردن ندارد بلکه همان طور که در ۹ قسمت این مقاله دیده اید تعداد خیلی زیادی از بهترین تجربه های ما با همین بازی های دارای همین متاها رقم خورده اند. در واقع Medal of Honor سال ۲۰۱۰ اصلا بازی نیست که خیلی ضعیف باشد یا غیر قابل بازی کردن، بلکه فقط برای این نام بزرگ، کوچک است و طرفداران انتظار بیشتری از شوتری دارند که نام مدال افتخار دارد که خودش به نوعی الگو و الهام بخش کال او دیوتی بوده است. تازه جالب است بدانید که همین نام بزرگ باعث موفقیت فروش بازی شد و این بازی اصلا یک بازی شکست خورده از نظر اقتصادی نیست و بالاخره نام بزرگ فروش هم می آورد. در ادامه و در سال ۲۰۱۲ هم یک دنباله برای این بازی ساخته شد (البته توسط سازنده ای دیگر) به نام Medal of Honor: Warfighter

بازی Medal of Honor توسط استودیو DICE Los Angeles ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط کمپانی الکترونیک آرتز برای پلتفرم های PlayStation ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر گردید.  جالب است بدانید که این بازی سیزدهمین نسخه در این سری بود و به نوعی یک ریبوت در این فرنچایز محسوب می شد. با این که نسخه های قبلی در زمان وقایع جنگ جهانی دوم رقم می خوردند این بازی در زمان جنگ افغانستان جریان داشت و بر اساس بخش هایی از ماموریت Operation Anaconda ساخته شده بود، مخصوصا وقایعی که حول و حوش نبرد Roberts Ridge قرار داشت. این نسخه داستان خیلی جذابی در این سری نداشت آن هم در فرنچایزی که داستان بسیار زیبا و قدرتمند نسخه ی اول مدال افتخار، توسط استیون اسپیلبرگ بزرگ به رشته تحریر در آمده بود و یکی از نقاط قوت بسیار پرتعداد آن شاهکار محسوب می شد. البته در مورد گیم پلی بازی که یک بار آن را به پایان رسانده ام باید بگویم اصلا فاقد جذابیت نبود و همان طور که در ابتدا هم خدمت شما عرض کردم واقعا پشیمان نیستم از این که یک بار این بازی را تجربه کردم، زیرا اصلا ان بازی “غیر قابل بازی کردن” که برخی می گویند نیست و اتفاقا برای کسی که شوتر اول شخص تک نفره دوست دارد جذابی هم به همراه دارد. بالاخره خوب می دانیم شوتری که Dice بسازد ضعیف ترینش هم از خیلی بازی ها بهتر است.

این بازی سیزدهمین نسخه در این سری بود و به نوعی یک ریبوت در این فرنچایز محسوب می شد. با این که نسخه های قبلی در زمان وقایع جنگ جهانی دوم رقم می خوردند این بازی در زمان جنگ افغانستان جریان داشت و بر اساس بخش هایی از ماموریت Operation Anaconda ساخته شده بود، مخصوصا وقایعی که حول و حوش نبرد Roberts Ridge قرار داشت. این نسخه داستان خیلی جذابی در این سری نداشت آن هم در فرنچایزی که داستان بسیار زیبا و قدرتمند نسخه ی اول مدال افتخار، توسط استیون اسپیلبرگ بزرگ به رشته تحریر در آمده بود و یکی از نقاط قوت بسیار پرتعداد آن شاهکار محسوب می شد. البته در مورد گیم پلی بازی که یک بار آن را به پایان رسانده ام باید بگویم اصلا فاقد جذابیت نبود و همان طور که در ابتدا هم خدمت شما عرض کردم واقعا پشیمان نیستم از این که یک بار این بازی را تجربه کردم، زیرا اصلا ان بازی “غیر قابل بازی کردن” که برخی می گویند نیست و اتفاقا برای کسی که شوتر اول شخص تک نفره دوست دارد جذابی هم به همراه دارد. بالاخره خوب می دانیم شوتری که Dice بسازد ضعیف ترینش هم از خیلی بازی ها بهتر است

Medal of Honor از لحاظ بازخوردها و امتیازات به هیچ وجه در حد نام این سری عمل نکرد و نهایتا با امتیاز متای ۷۵/۱۰۰ به کار خود پایان داد که برای عنوانی که نام این فرنچایز را یدک می کشد یک شکست (از نظر نمرات، زیرا از نظر اقتصادی بازی موفق بود) محسوب می شود اما خب باید این را هم بدانید که امتیاز متای ۷۵ به خودی خود یک امتیاز بد نیست (تازه خوب هم هست) و هرگز با این امتیاز نمی شود گفت یک بازی افتضاح است و ارزش بازی کردن ندارد بلکه همان طور که در ۹ قسمت این مقاله دیده اید تعداد خیلی زیادی از بهترین تجربه های ما با همین بازی های دارای همین متاها رقم خورده اند. در واقع Medal of Honor سال ۲۰۱۰ اصلا بازی نیست که خیلی ضعیف باشد یا غیر قابل بازی کردن، بلکه فقط برای این نام بزرگ، کوچک است و طرفداران انتظار بیشتری از شوتری دارند که نام مدال افتخار دارد که خودش به نوعی الگو و الهام بخش کال او دیوتی بوده است. تازه جالب است بدانید که همین نام بزرگ باعث موفقیت فروش بازی شد و این بازی اصلا یک بازی شکست خورده از نظر اقتصادی نیست و بالاخره نام بزرگ فروش هم می آورد. در ادامه و در سال ۲۰۱۲ هم یک دنباله برای این بازی ساخته شد (البته توسط سازنده ای دیگر) به نام Medal of Honor: Warfighter. در نهایت باید بگویم چه بخواهیم نخواهیم نام سری مدال افخار تا همیشه در قلب بازیبازان قدیمی تر و علاقمندان شوترهای نظامی جاودانه است و به عنوان یکی از برترین شوترهای اول شخص نظامی تاریخ محسوب می شود که پتانسیل خیلی بالایی هم برای موفقیت دوباره دارد. شاید کم کم زمان آن رسیده باشد که الکترونبک آرتز مجددا نظری دقیق تر و عمیق تر به این فرنچایز کرده و با قرار دادن تمرکز بالا بر روی آن به همان شکلی که برای بتلفیلد انجام می دهند، دوباره مدال افتخار را احیا کند که بی شک یکی از افتخارات صنعت بازیست.

۷ – بازی Clive Barker’s Jericho یک بازی ضعیف بود

Clive Barker’s Jericho

یادش بخیر که چقدر با این بازی کیف کردم و لذت بردم. اصلا هم انتظار نداشتم و کاملا شانسی آن را بازی کردم ولی بعدش دیدم واقعا هم گیم پلی هم طراحی های بازی و هم روند روایت آن واقعا باحال است و یک بازی بیهوده که وقتت را تلف کند نبود. نمی دانم که چند نفر ار شما Clive Barker’s Jericho را بازی کرده است ولی خب خوب می دانم که اصلا و ابدا تعدادشان زیاد نیست و اکثرا حتی با دیدن نام این بازی می گویند این دیگر چیست. ولی خب می دانید که از زیر دست من چیزی در نرفته و نمی رود! بازی Clive Barker’s Jericho که استودیوهای MercurySteam و Alchemic Productions وظیفه ساخت و توسعه آن را عهده دار بودند، یک بازی در ژانر شوتر اول شخص وحشت به حساب می آید که در سال ۲۰۰۷ برای پلتفرم های Microsoft Windows و پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. لازم به ذکر است که وظیفه انتشار این بازی را کمپانی کد مسترز بر عهده داشت. همان طور که از نام بازی مشخص است Clive Barker وظیفه خلق داستان و پیش زمینه داستانی را برعهده داشت و واقعا هم در این زمینه متبحر و کاربلد است. Clive Barker از نویسندگان مشهور و قدرتمند دنیای وحشت به حساب می آید که در صنعت و هنر بازی های رایانه ای هم شاهد دو سه کار از او بوده ایم که انصافا هم بازی های جذاب و لذتبخشی مثل Undying و Jericho بوده اند. در این بخش صحبت از عنوان فوق العاده زیبای Jericho است. در مورد سازندگان بازی هم حتما می دانید که مرکوری استیم را بازیبازان جدیدتر با سری کسلوانیا لردز آو شدو می شناسند که اتفاقا نسخه ی دوم آن هم در این سری مقالات بود.

با این که بازی یک شوتر اول شخص بود ولی وجود ۷ نفر که می توانستید از بین آنها انتخاب کنید یک حالت تاکتیکی هم به بازی بخشیده بود و شما باید متوجه می شدید که کدام شخصیت و قدرت های او برای انجام هر یک از کارها و ماموریت ها و نبرد با هیولاها در بخش های مختلف مناسب تر است. همچنین علاوه بر فابلیت های اولیه و ثانویه ی هر شخصیت، آنها یک قدرت فراطبیعی یونیک هم داشتند که باز هم تنوع و عمق بازی را بیشتر می کرد. مثلا شخصیتی که به طور اولیه شما کنترلش را بر عهده داشتید و یک سایکیک مداواگر بود می توانست اعضای تیم که نزدیک مرگ هستند را کاملا مداوا کند و خط سلامتیشان را پر کند. یا یم شخصیت می توانست یک شیطان آتشین احضار کند، دیگری می توانست زمان را آهسته کند، یک شخصیت می توانست شلیکی هدایت شونده داشته باشد و یک شخصیت دیگر هم می توانست از خط سلامتی دشمنان بگیرد و به خود اضافه کند. این قدرت های یونیک هر شخصیت نقش بسیار مهمی را در گیم پلی بازی ایفا می کرد. واقعا با این همه شخصیت متنوع و عالی آن هم در یک بازی شوتر داستانی، حق این بازی خیلی بیستر از امتیاز متای ۶ بود و رسما در حق آن بی انصافی شد. باور کنید که حتی الان هم اگر بروید سراغ این بازی اگر با گرافیک کنار بیایید کلی لذت خواهید برد زیرا کمتر عنوانی شبیهش را تجربه کرده اید.

سازندگان Clive Barker’s Jericho با وجود خلق ترکیبی جذاب از المان های عناوین شوتر اول شخص به همراه المان های وحشت و داشتن ۷ شخصیت قابل بازی کاملا متفاوت موفق نشدند تا بازخوردهای مناسبی را دریافت کنند و این عنوان نهایتا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۳/۱۰۰ را کسب نمود که الحق والانصاف حقش نبود و ارزش بازی بیشتر از این حرف ها بود. لازم به ذکر است که نسخه ی قبلی بازی های Clive Barker با نام Undying که البته هم سازنده و ناشر و پلتفرم هایش با Jericho فرق داشتند در سال ۲۰۰۱ توانسته بود متای ۸۵ را کسب نماید. گیم پلی بازی به صورت یک عنوان شوتر اول شخص با المان های وحشت بقا است و شما یک گروه ۷ نفره که هر کدام از زمین تا آسمان با هم فرق دارند را در اختیار دارید که تحت نام تیم جریکو هستند و شما می توانید کنترل هر کدام را می خواهید برعهده بگیرید. همچنین در بازی بخش های مختلف QTE هم قرار داشت. هر کدام از اعضای تیم یک قابلیت اولیه و ثانویه مختص خود داشت که ممکن بود یک نارنجک انداز باشد و یا شمشیری که می توانید به صورت دوتایی در دست بگیرید.

سازندگان Clive Barker’s Jericho با وجود خلق ترکیبی جذاب از المان های عناوین شوتر اول شخص به همراه المان های وحشت و داشتن ۷ شخصیت قابل بازی کاملا متفاوت موفق نشدند تا بازخوردهای مناسبی را دریافت کنند و این عنوان نهایتا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۳/۱۰۰ را کسب نمود که الحق والانصاف حقش نبود و ارزش بازی بیشتر از این حرف ها بود. لازم به ذکر است که نسخه ی قبلی بازی های Clive Barker با نام Undying که البته هم سازنده و ناشر و پلتفرم هایش با Jericho فرق داشتند در سال ۲۰۰۱ توانسته بود متای ۸۵ را کسب نماید. گیم پلی بازی به صورت یک عنوان شوتر اول شخص با المان های وحشت بقا است و شما یک گروه ۷ نفره که هر کدام از زمین تا آسمان با هم فرق دارند را در اختیار دارید که تحت نام تیم جریکو هستند و شما می توانید کنترل هر کدام را می خواهید برعهده بگیرید. همچنین در بازی بخش های مختلف QTE هم قرار داشت. هر کدام از اعضای تیم یک قابلیت اولیه و ثانویه مختص خود داشت که ممکن بود یک نارنجک انداز باشد و یا شمشیری که می توانید به صورت دوتایی در دست بگیرید.

با این که بازی یک شوتر اول شخص بود ولی وجود ۷ نفر که می توانستید از بین آنها انتخاب کنید یک حالت تاکتیکی هم به بازی بخشیده بود و شما باید متوجه می شدید که کدام شخصیت و قدرت های او برای انجام هر یک از کارها و ماموریت ها و نبرد با هیولاها در بخش های مختلف مناسب تر است. همچنین علاوه بر فابلیت های اولیه و ثانویه ی هر شخصیت، آنها یک قدرت فراطبیعی یونیک هم داشتند که باز هم تنوع و عمق بازی را بیشتر می کرد. مثلا شخصیتی که به طور اولیه شما کنترلش را بر عهده داشتید و یک سایکیک مداواگر بود می توانست اعضای تیم که نزدیک مرگ هستند را کاملا مداوا کند و خط سلامتیشان را پر کند. یا یم شخصیت می توانست یک شیطان آتشین احضار کند، دیگری می توانست زمان را آهسته کند، یک شخصیت می توانست شلیکی هدایت شونده داشته باشد و یک شخصیت دیگر هم می توانست از خط سلامتی دشمنان بگیرد و به خود اضافه کند. این قدرت های یونیک هر شخصیت نقش بسیار مهمی را در گیم پلی بازی ایفا می کرد. واقعا با این همه شخصیت متنوع و عالی آن هم در یک بازی شوتر داستانی، حق این بازی خیلی بیستر از امتیاز متای ۶ بود و رسما در حق آن بی انصافی شد. باور کنید که حتی الان هم اگر بروید سراغ این بازی اگر با گرافیک کنار بیایید کلی لذت خواهید برد زیرا کمتر عنوانی شبیهش را تجربه کرده اید.

۶ – Hunted: The Demon’s Forge عنوانی بود که اصلا ارزش تجربه کردن نداشت

Hunted: The Demon’s Forge

یک بازی که واقعا برای تجربه ی دو نفره خیلی جذاب بود مخصوصا که بازی این سبکی و دو نفره در نسل هفتم و هشتم زیاد نداشته و نداریم. عنوانی که ایراد داشت ولی ارزش تجربه کردن هم داشت مخصوصا کوآپ که بازی بر اساس آن ساخته شده بود. سال ۲۰۱۱ و در نسل هفتم بود که عنوانی با نام Hunted: The Demon’s Forge در سبک اکشن نقش آفرینی و هک اند اسلش که توسط استودیو inXile Entertainment ساخته شده بود توسط کمپانی Bethesda Softworks برای پلتفرم های PlayStation 3, Xbox 360 و Microsoft Windows منتشر گردید. بازی ابدا با سرو صدای زیاد و ادعاهای پوچ و بیهوده ای منتشر نشده بود و تنها قرار بود که یک بازی جذاب و تقریبا خوش ساخت و استاندارد باشد که بتواند طرفداران اکشن نقش آفرینی را به خود جذب کرده و لذتی چند ساعته از یک بازی اکشن نقش آفرینی با برخی المان های خاص و مخصوصا با تکیه بر کواپ برای آن ها به ارمغان بیاورد که تا حدی نیز در این امر موفق بود اما اشکالات و ایرادات زیادی نیز داشت. بازی Hunted: The Demon’s Forge داستان دو شخصیت اصلی بازی با نام های E’lara و Caddoc را دنبال می کند. Caddoc یک شخصیت مذکر قوی هیکل متخصص در مبارزات نزدیک است و E’lara (همان دلارام خودمان که اتفاقا بیراه هم نیست!!) نیز یک شخصیت مونث الف است که متخصص در مبارزات راه دور و تیروکمان است و البته از مزیتی به نام لباس تقریبا بی بهره است و کل مجموع لباس هایش روی هم حدود ۳۰ سانتی متر پارچه مصرف کرده است و قاعدتا او باید ۱۰۰ سال پیش یخ زده بود. اگر در تصاویر این مطلب هم احیانا فکر کردید بازی یک شخصیت اصلی فقط دارد حق دارید زیرا از نمایش دقیق و با جزییات سرکار خانم الف محترم در تصاویر به طرز شدیدی معذوریم!

Hunted: The Demon’s Forge عنوانی متوسط رو به بالا بود ولی المان هایی جذاب مخصوصا به صورت کواپ داشت که باعث می شد قطعا ارزش یک بار تجربه کردن را داشته باشد آن هم در زمانی که کمتر بازی در این سبک بر پایه کواپ ساخته می شد. Hunted: The Demon’s Forge ضعف های زیادی داشت، ولی نکات مثبت و جذاب آن هم قابل قبول بوده و در اندازه ای ارزش داشتند که بازی را تبدیل به یک عنوان مناسب برای طزفداران این سبک نماید مخصوصا اگر دنبال یک تجربه داستانی دو نفره بودید. Hunted: The Demon’s Forge  برای طرفداران سبک هک اند اسلش و نقش آفرینی قطعا ارزش تجربه کردن را داراست و جدا از اینها، برای هر شخصی که با دوست یا خانواده خود به دنبال یک بازی دارای بخش داستانی به صورت کوآپ آفلاین یا آنلاین می گردد نیز Hunted: The Demon’s Forge یک توصیه خوب به شمار می رود که ارزش بازی کردن را مخصوصا در حالت کوآپ داراست. Hunted: The Demon’s Forge یک عنوان خوب است و نه اصلا بیشتر. عنوانی که در هنگام تجربه کردن آن، هیجان خوبی به شما منتقل می شود و اصلا و ابدا اینطور نیست که مثلا بخواهید بازی را نیمه کاره رها نمایید زیرا آن قدر نقاط قوت دارد که بتواند قطعا یک بار تا پایان شما را به خود جذب نماید. هر چند اگر مشکلات تقریبا زیادی که در این بازی وجود دارند، رفع می شدند می توانستیم شاهد یک عنوان فوق العاده عالی باشیم، اما اکنون نیز با بازی طرف هستیم که می توانم تجربه کردن آن را به شما توصیه کنم و جذابیت های خاص خود را داراست

این دو شخصیت از آن مبارزان خیلی مثبت که برای افتخار و شرف می جنگند و .. نیستند و در حقیقت مزدورانی هستند که برای پول و طلا مبارزه می کنند و ماموریت می گیرند. آن ها در ازای یک مبلغ خوب، ماموریتی را از زنی مرموز که به طور عجیبی با پورتال های مختلف سروکار دارد، قبول می کنند اما حتما می دانید که کار به این سادگی ها هم نخواهد بود و دو شخصیت اصلی قصه ما، پایشان به یک داستان خیلی بزرگتر و عمیق تر باز می شود. مکانیک اصلی گیم پلی عنوان Hunted: The Demon’s Forge بر پایه بازی کو آپ و دو نفره است. E’lara با استفاده از یک سیستم کاورگیری خوب در بازی، می تواند از راه دور با تیروکمان دشمنان را مورد عنایت قرار دهد و از سمت دیگر Caddoc با هیکل ورزیده و تنومندش به دل دشمنان می زند و با مبارزات نزدیک کار آنها را می سازد در حالی که توسط الف عزیز حمایت می شود. در همین جا به یکی از مواردی که زیاد جالب نیست بر می خوریم و آن هم عدم بالانس و توازن جذابیت و کارآیی بین دو شخصیت اصلی بازی است که Caddoc جذابیت بازی کردن با E’lara را دارا نیست. تیر و کمان E’lara بسیار موثر و کار آمد است و استفاده از آن خیلی لذتبخش و آسان است و به راحتی برای از پای در آوردن دشمنان از راه دور کفایت می کند. اما از سوی دیگر مبارزه با Caddoc دردسر زیادتری دارد و خود را بین خیل عظیم دشمنان که بر سرتان ریخته اند می یابید و باید با سختی خود را از شر آن ها خلاص کنید و به هر کدام ضربه بزنید.

مکانیک اصلی گیم پلی عنوان Hunted: The Demon’s Forge بر پایه بازی کو آپ و دو نفره است. E’lara با استفاده از یک سیستم کاورگیری خوب در بازی، می تواند از راه دور با تیروکمان دشمنان را مورد عنایت قرار دهد و از سمت دیگر Caddoc با هیکل ورزیده و تنومندش به دل دشمنان می زند و با مبارزات نزدیک کار آنها را می سازد در حالی که توسط الف عزیز حمایت می شود. در همین جا به یکی از مواردی که زیاد جالب نیست بر می خوریم و آن هم عدم بالانس و توازن جذابیت و کارآیی بین دو شخصیت اصلی بازی است که Caddoc جذابیت بازی کردن با E’lara را دارا نیست. تیر و کمان E’lara بسیار موثر و کار آمد است و استفاده از آن خیلی لذتبخش و آسان است و به راحتی برای از پای در آوردن دشمنان از راه دور کفایت می کند. اما از سوی دیگر مبارزه با Caddoc دردسر زیادتری دارد و خود را بین خیل عظیم دشمنان که بر سرتان ریخته اند می یابید و باید با سختی خود را از شر آن ها خلاص کنید و به هر کدام ضربه بزنید. به طور کلی در مورد این بازی و المان های مختلف آن باید بگویم داستان نسبتا جذاب و قابل قبول است. شخصیت های بازی را می توانید دوست داشته باشید و در کنار هم لحظات جالبی را برایتان می سازند. تنوع مراحل و محیط ها در طول سفرتان بسیار عالی است و انواع و اقسام محیط ها را تجربه خواهید کرد که باعث می شوند هرگز خسته نشوید. هوش مصنوعی بار همراه شما بسیار خوب و عالی عمل می کند، سیستم کاورگیری در بازی بسیار کارآمد و دقیق است

به طور کلی در مورد این بازی و المان های مختلف آن باید بگویم داستان نسبتا جذاب و قابل قبول است. شخصیت های بازی را می توانید دوست داشته باشید و در کنار هم لحظات جالبی را برایتان می سازند. تنوع مراحل و محیط ها در طول سفرتان بسیار عالی است و انواع و اقسام محیط ها را تجربه خواهید کرد که باعث می شوند هرگز خسته نشوید. هوش مصنوعی بار همراه شما بسیار خوب و عالی عمل می کند، سیستم کاورگیری در بازی بسیار کارآمد و دقیق است. در کنار این موارد مثبت، بازی نقاط ضعف تقریبا زیادی نیز دارد که شامل گرافیک و تکسچرهای ضعیف و گاها افتضاح، باگ ها و گلیچ های مختلف، سیستم دویدن بسیار بد، سرورهای بسیار خلوت برای بازی و معطل شدن بیش از حد برای بازی کردن آنلاین، سیستم طلا خرج کردن در بخش Crucible mode که به چندین بار تمام کردن بخش داستانی بازی نیاز دارد، عملا بازیبازان را از پیشروی زیاد در آن باز می دارد زیرا Hunted: The Demon’s Forge عنوانی نیست که آن را چندین بار تجربه نمایید. حالا ببینیم بازخورد منتقدین چطور بود. Hunted: The Demon’s Forge بازخوردهای گوناگونی از مثبت تا منفی را دریافت کرد و برخی از منتقدان از آن خوششان آمده بود و برخی دیگر آن را شدیدا کوبیدند اما نکته جالب این بود که تقریبا به طور نسبی تمامی منتقدان یک دامنه ثابت از نمره را به این بازی اختصاص دادند که بیشترین آنها بین امتیاز ۶ تا ۶٫۵ بود. این بازی امتیازاتی را مانند امتیاز ۶ از IGN، امتیاز ۷ از یوروگیمر، ۶٫۵ را از Destructoid و ۶ را از Game Informer دریافت نموده و نهایتا امتیاز متای ۶۱ را که نشانگر یک بازی متوسط رو به بالا است، کسب کرد.  استودیو inXile Entertainment سازنده بسیار خاصی بود و جالب است بدانید که این سازنده، ساخت عناوین زیبایی مثل Wasteland در سال ۱۹۹۸ و Wasteland 2 را در سال ۲۰۱۴ بر عهده داشته است و از دیگر عناوین این سازنده می توان به The Bard’s Tale و Torment: Tides of Numenera اشاره کرد.

بازی Hunted: The Demon’s Forge داستان دو شخصیت اصلی بازی با نام های E’lara و Caddoc را دنبال می کند. Caddoc یک شخصیت مذکر قوی هیکل متخصص در مبارزات نزدیک است و E’lara (همان دلارام خودمان که اتفاقا بیراه هم نیست!!) نیز یک شخصیت مونث الف است که متخصص در مبارزات راه دور و تیروکمان است و البته از مزیتی به نام لباس تقریبا بی بهره است و کل مجموع لباس هایش روی هم حدود ۳۰ سانتی متر پارچه مصرف کرده است و قاعدتا او باید ۱۰۰ سال پیش یخ زده بود. این دو شخصیت از آن مبارزان خیلی مثبت که برای افتخار و شرف می جنگند و .. نیستند و در حقیقت مزدورانی هستند که برای پول و طلا مبارزه می کنند و ماموریت می گیرند. آن ها در ازای یک مبلغ خوب، ماموریتی را از زنی مرموز که به طور عجیبی با پورتال های مختلف سروکار دارد، قبول می کنند اما حتما می دانید که کار به این سادگی ها هم نخواهد بود و دو شخصیت اصلی قصه ما، پایشان به یک داستان خیلی بزرگتر و عمیق تر باز می شود

Hunted: The Demon’s Forge عنوانی متوسط رو به بالا بود ولی المان هایی جذاب مخصوصا به صورت کواپ داشت که باعث می شد قطعا ارزش یک بار تجربه کردن را داشته باشد آن هم در زمانی که کمتر بازی در این سبک بر پایه کواپ ساخته می شد. Hunted: The Demon’s Forge ضعف های زیادی داشت، ولی نکات مثبت و جذاب آن هم قابل قبول بوده و در اندازه ای ارزش داشتند که بازی را تبدیل به یک عنوان مناسب برای طزفداران این سبک نماید مخصوصا اگر دنبال یک تجربه داستانی دو نفره بودید. Hunted: The Demon’s Forge  برای طرفداران سبک هک اند اسلش و نقش آفرینی قطعا ارزش تجربه کردن را داراست و جدا از اینها، برای هر شخصی که با دوست یا خانواده خود به دنبال یک بازی دارای بخش داستانی به صورت کوآپ آفلاین یا آنلاین می گردد نیز Hunted: The Demon’s Forge یک توصیه خوب به شمار می رود که ارزش بازی کردن را مخصوصا در حالت کوآپ داراست. Hunted: The Demon’s Forge یک عنوان خوب است و نه اصلا بیشتر. عنوانی که در هنگام تجربه کردن آن، هیجان خوبی به شما منتقل می شود و اصلا و ابدا اینطور نیست که مثلا بخواهید بازی را نیمه کاره رها نمایید زیرا آن قدر نقاط قوت دارد که بتواند قطعا یک بار تا پایان شما را به خود جذب نماید. هر چند اگر مشکلات تقریبا زیادی که در این بازی وجود دارند، رفع می شدند می توانستیم شاهد یک عنوان فوق العاده عالی باشیم، اما اکنون نیز با بازی طرف هستیم که می توانم تجربه کردن آن را به شما توصیه کنم و جذابیت های خاص خود را داراست. پس گول حرف هایی مثل “Hunted: The Demon’s Forge عنوانی فاقد جذابیت بود” را نخورید.

۵ – Folklore چون زیادی خاص بود بازی خوبی نبود

Folklore

یکی از بازی هایی که شخصا واقع دوستش دارم و عنوانی بی نهایت خاص است که هرگز و هرگز چیزی شبیهش را در دنیای بازی ها ندیده ایم. تعداد خیلی خیلی کمی در کشورمان Folklore را تجربه کرده اند ولی خب در گیمفا چند بار این بازی را طی مقالات مختلف و نقد و بررسی و … برای شما معرفی کرده ام تا بیشتر با این بازی زیبا آشنا شوید. بازی Folklore عنوانیست در ژانر اکشن نقش آفرینی که توسط استودیو فقید گیم ریپابلیک ساخته شد و در سال ۲۰۰۷ توسط کمپانی سونی به صورت انحصاری برای پلی استیشن ۳ منتشر گردید. خیلی عجیب است که یک بازی “انحصاری پلی استیشن” باشد و شاید ۹۵ درصد کسانی که پلی استیشن دارند حتی نامش را نیز نشنیده باشند. استودیو گیم ریپابلیک سازنده بسیار خاصی بود و عناوینی مثل Genji: Dawn of the Samurai ،Folklore ،Knights Contract و همینطور Majin and the Forsaken Kingdom را در کارنامه خود داشت اما متاسفانه نهایتا Knights Contract آخرین بازی آنها بود و سپس این استودیو  برای همیشه به تاریخ پیوست و برای من که هر ۴ بازی اش را تجربه کرده ام و خیلی هم به آنها تعلق خاطر دارمٰ تا همیشه محبوب خواهد بود. Folklore یک اکشن نقش آفرینی فوق العاده خاص و زیبا بود که دلیل اصلی این خاص بودن در مبارزات بازی و همینطور دنیای عجیب آن بود. مبارزات بازی بی نهایت خاص و عجیب بود (به خاطر نوع مبارزات عجیبش خیلی از منتقدان از آن نمره کم کردند) و در ابتدا شاید اصلا خوشایند به نظر نمی رسیدند ولی وقتی که قلق آنها را یاد می گرفتید بازی برایتان بسیار جذاب می شد و از زیبایی دنیای آن و تنوع روح ها و حملات و قدرت های مختلف آن لذت می بردید.

Folklore یک بازی به معنای واقعی خاص و یونیک بود که هنوز هم عنوانی را شبیهش نداریم و از نظر نحوه مبارزات و نوع فضاسازی، بسیار خلاقانه و جذاب عمل کرده بود (البته مشکلاتی با کنترلر در برخی مبارزات داشتیم) اما همین زیادی خاص بودن باعث دردسر آن شد و Folklore از لحاظ بازخوردها و امتیازات با این که تقریبا خوب و موفق عمل کرد ولی حقش بیشتر از امتیاز متای ۷۵/۱۰۰ بود که دریافت نمود و به راحتی می شد آن را در سطح یک بازی با امتیاز ۸ قلمداد کرد. قطعا همین امتیازات در فروش و موفقیت اقتصادی بازی نیز تاثیرگذار بودند و بازی Folklore با بی مهری منتقدین تبدیل به یک فرنچایز ادامه دار نشد و بعدها نیز استودیو گیم ریپابلیک تعطیل شد که شاید کسی باور نکند که گاهی همین نمره ها و مقداری بالاتر و پایین تر، می تواند سرنوشت یک تیم بزرگ را رقم بزند و به همین دلیل است که منتقد باید خیلی با شرافت رفتار کرده و اصالت قلمش را حفظ نماید. نکته ی اصلی در مورد بازی Folklore هم شدیدا خاص بودن آن است به طوری که وقتی آن را تجربه کنید کاملا این حس به شما دست می دهد که “عنوانی را تجربه کردم که مثل آن ندیده ام و احتمالا هم نخواهم دید.”

دنیای بازی خیلی عجیب و غمگین بود و طراحی دشمنان ان هم بسیار منحصر به فرد بود. در بازی دو شخصیت قابل بازی وجود داشتند که در طول بازی با هم عوض می شدند و باید با هر دو بازی می کردید مبارزات بازی بر قابلیت Six Axis کنترلر پلی استیشن ۳ تاکید زیادی داشتند و کنترل مبارزات در ابتدا برای بازیباز بسیار سخت به نظر می رسید. زیرا که بعد از مبارزه باید در انتها روح دشمن را بیرون می کشیدید که برای این کار باید بارها و بارها کنترلر را به شکل های مختلف تکان می دادید تا نهایتا روح وی جدا شود و شکست بخورد. حالا برخی دشمنان که قوی بودند مقاومت زیادی می کردند و باور کنید که برای بیرون کشیدن روح برخی از آنها تمام دستتان درد می گرفت و کلی طول می کشید تا بخواهید روح آنها را بیرون بکشید. نکته جالب اینجا بود که حملات شما هم در بازی با همین روح ها بود. یعنی دشمنانی که روح آنها را می گرفتید را باید به انتخاب و سلیقه خود بر روی دکمه های کنترل تنظیم می کردید و هنگامی که آن دکمه را در مبارزه فشار می دادید روح آن دشمن بیرون می آمد و به روش مبارزه آن دشمن، به دیگران ضربه می زد. روح های دشمنان کوچکتر حملات سریعی داشتند و فعال کردن یکی دوتا از آنها برای مبارزات همیشه حیاتی بود. روح دشمنان قوی تر ضربات کند ولی مرگباری داشتند که البته نمی توانستید هر چقدر می خواهید پشت سرهم از همه این حملات استفاده کنید و قوانین خاصی برای این کار وجود داشت.

یکی از بازی هایی که شخصا واقع دوستش دارم و عنوانی بی نهایت خاص است که هرگز و هرگز چیزی شبیهش را در دنیای بازی ها ندیده ایم. تعداد خیلی خیلی کمی در کشورمان Folklore را تجربه کرده اند ولی خب در گیمفا چند بار این بازی را طی مقالات مختلف و نقد و بررسی و … برای شما معرفی کرده ام تا بیشتر با این بازی زیبا آشنا شوید. بازی Folklore عنوانیست در ژانر اکشن نقش آفرینی که توسط استودیو فقید گیم ریپابلیک ساخته شد و در سال ۲۰۰۷ توسط کمپانی سونی به صورت انحصاری برای پلی استیشن ۳ منتشر گردید. خیلی عجیب است که یک بازی “انحصاری پلی استیشن” باشد و شاید ۹۵ درصد کسانی که پلی استیشن دارند حتی نامش را نیز نشنیده باشند. استودیو گیم ریپابلیک سازنده بسیار خاصی بود و عناوینی مثل Genji: Dawn of the Samurai ،Folklore ،Knights Contract و همینطور Majin and the Forsaken Kingdom را در کارنامه خود داشت اما متاسفانه نهایتا Knights Contract آخرین بازی آنها بود و سپس این استودیو  برای همیشه به تاریخ پیوست و برای من که هر ۴ بازی اش را تجربه کرده ام و خیلی هم به آنها تعلق خاطر دارمٰ تا همیشه محبوب خواهد بود

Folklore یک بازی به معنای واقعی خاص و یونیک بود که هنوز هم عنوانی را شبیهش نداریم و از نظر نحوه مبارزات و نوع فضاسازی، بسیار خلاقانه و جذاب عمل کرده بود (البته مشکلاتی با کنترلر در برخی مبارزات داشتیم) اما همین زیادی خاص بودن باعث دردسر آن شد و Folklore از لحاظ بازخوردها و امتیازات با این که تقریبا خوب و موفق عمل کرد ولی حقش بیشتر از امتیاز متای ۷۵/۱۰۰ بود که دریافت نمود و به راحتی می شد آن را در سطح یک بازی با امتیاز ۸ قلمداد کرد. قطعا همین امتیازات در فروش و موفقیت اقتصادی بازی نیز تاثیرگذار بودند و بازی Folklore با بی مهری منتقدین تبدیل به یک فرنچایز ادامه دار نشد و بعدها نیز استودیو گیم ریپابلیک تعطیل شد که شاید کسی باور نکند که گاهی همین نمره ها و مقداری بالاتر و پایین تر، می تواند سرنوشت یک تیم بزرگ را رقم بزند و به همین دلیل است که منتقد باید خیلی با شرافت رفتار کرده و اصالت قلمش را حفظ نماید. در نهایت باید بگویم برخی از بازی ها مثل عنوان The Darkness یا عناوین سودا ۵۱ هستند که وقتی به هر ۸ نسل بازی های رایانه ای نگاه می کنیم، می بینیم که مانند آن ها نداریم و این بازی ها شدیدا خاص هستند. البته حتما این خاص بودن دلیلی بر این نیست که حتما شاهکار بوده باشند ولی خب آنقدر خاص هستند که مانندشان وجود ندارد. نکته ی اصلی در مورد بازی Folklore هم شدیدا خاص بودن آن است به طوری که وقتی آن را تجربه کنید کاملا این حس به شما دست می دهد که “عنوانی را تجربه کردم که مثل آن ندیده ام و احتمالا هم نخواهم دید.”

۴ – بازی Enslaved: Odyssey to the West یک عنوان معمولی بود

Enslaved: Odyssey to the West

بله! بالاخره نمی شود که مقاله ای با این موضوع بنویسیم و از عنوان بی نظیر نینجا تئوری که یکی از مظلوم ترین بازی های تاریخ است یاد نکنیم. واقعا این که کسی بگوید “بازی Enslaved: Odyssey to the West یک عنوان معمولی بود” برای من این جکم را دارد که یا آن شخص زیاد با بازی های درست و حسابی میانه ندارد و سلیقه ی درست حسابی ندارد و یا این که اصلا این عنوان را بازی نکرده است! بازی Enslaved: Odyssey to the West عنوانیست در ژانر  اکشن ماجرایی و پلتفرمینگ که توسط استودیو  Ninja Theory ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط Namco Bandai Games برای پلتفرم های پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ و سپس در سال ۲۰۱۳ برای رایانه های شخصی منتشر گزدید.

بسیاری از ما گیمرها یک سری بازی هایی را در ذهن داریم که شاید آنچنان بزرگ و مشهور هم نباشند ولی در قلبمان ثبت شده اند و تا همیشه به یاد آنها هستیم و دوستشان داریم. بازیهای نه چندان بزرگ و عظیمی که بسته به سلیقه افراد متفاوت هستند و هر بازیبازی قطعا یکی دو بازی را به این شکل در ذهن و قلب خود سراغ دارد و عمیقا و در حد یک بازی شاهکار به آنها عشق می ورزد و همواره دلش برای آنها تنگ می شود و دوست دارد که دوباره پس از چند وقت به آن ها بازگردد و دوباره این عناوین را تجربه کند و یا خبر اعلام ساخت نسخه جدیدی از انها را بشنود.  برای بنده و شاید برخی دیگر از بازیبازان که ارزش کارهای نینجا تئوری را می دانیم باشد Enslaved odyssey to the West یکی از همین بازی هاس قلمداد می شود که همواره به یادش هستیم. این روزها واقعا شاهد کمتر بازی هستیم که به داستان و اکشن به یک اندازه بها بدهد و بی خیال بخش لعنتی تمام آنلاین و چند نفره و بتل رویال شود و مثل Enslaved: Odyssey to the West به قدری داستان را زیبا روایت کند و به قدری شخصیت‌پردازی عمیق و عالی داشته باشد که نتوانید از آن دل بکنید و عاشق شخصیت‌های آن شوید و برای همیشه آن‌ها را خاطر خود بسپارید

این بازی یک تجربه اکشن ادونچر جذاب است که از لحظه اول تا انتها فوق‌العاده سرگرم کننده است و لحظه‌ای نیز شما را ناامید نمی‌کند. در واقع این عنوان از آن دست بازی‌هایی است که سازندگان آن کاملا معنای احترام به مخاطب را درک کرده‌ و سعی کرده‌اند تا در تک‌تک بخش‌های بازی حداکثر تلاش خود را به کار گیرند و برای بازیبازان سنگ تمام بگذارند. روایت جذاب داستان، شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی، دنیایی خیره‌کننده و چشم‌نواز به همراه گیم‌پلی و مبارزات هیجان‌انگیز و سرگرم کننده سبب خلق عنوانی شده‌اند که برای ما تا همیشه به یادماندنی و دوست داشتنی است و دوست داریم باز هم از آن بشنویم. البته تا امروز که ۸ سال از انتشار بازی می گذرد هنوز خبری از ساخت نسخه ای دیگر از این فرنچایز مطرح نیست ولی بی شک اگر این موضوع اتفاق بیافتد بازیبازان زیادی در دنیا خوشحال خواهند شد.

بالاخره نمی شود که مقاله ای با این موضوع بنویسیم و از عنوان بی نظیر نینجا تئوری که یکی از مظلوم ترین بازی های تاریخ است یاد نکنیم. واقعا این که کسی بگوید “بازی Enslaved: Odyssey to the West یک عنوان معمولی بود” برای من این جکم را دارد که یا آن شخص زیاد با بازی های درست و حسابی میانه ندارد و سلیقه ی درست حسابی ندارد و یا این که اصلا این عنوان را بازی نکرده است! بازی Enslaved: Odyssey to the West عنوانیست در ژانر  اکشن ماجرایی و پلتفرمینگ که توسط استودیو  Ninja Theory ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط Namco Bandai Games برای پلتفرم های پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ و سپس در سال ۲۰۱۳ برای رایانه های شخصی منتشر گزدید

Enslaved: Odyssey to the West از لحاظ بازخوردها و امتیازات (مخصوصا در نسخه رایانه های شخصی) به هیچ وجه در سطحی که شایسته اش بود تقدیر نشد و نهایتا با امتیاز متای ۷۰/۱۰۰ در نسخه پی سی به کار خود پایان داد که قطعا این متا در دنیای امروز که بازیبازها به طور عجیب و غریبی چشمشان به متا است، در فروش و موفقیت اقتصادی بازی نیز تاثیرگذار بوده و بازی Enslaved: Odyssey to the West تبدیل به عنوانی شد که با وجود کیفیت عالی، احتمالا دیگر نامش را نخواهیم شنید. ولی ما اینجا در گیمفا چشممان را روی این بازی ها نمی بندیم تا اگر احیانا به خاطر متا سراغشان نرفته اید بدانید که متا یا فروش این بازی ها هرگز بیانگیز کیفیتشان نیست. جالب است بدانید که Enslaved odyssey to the West در زمان انتشار خود از نظر برخی سایت‌ها حتی کاندید قرار گرفتن در بین برترین عناوین سال نیز بود و این برای چنین عنوان بی‌ادعایی یک موفقیت بسیار بزرگ محسوب می‌شد و ارزش آن را بیش از پیش مشخص می‌کرد.

Enslaved: Odyssey to the West از لحاظ بازخوردها و امتیازات (مخصوصا در نسخه رایانه های شخصی) به هیچ وجه در سطحی که شایسته اش بود تقدیر نشد و نهایتا با امتیاز متای ۷۰/۱۰۰ در نسخه پی سی به کار خود پایان داد که قطعا این متا در دنیای امروز که بازیبازها به طور عجیب و غریبی چشمشان به متا است، در فروش و موفقیت اقتصادی بازی نیز تاثیرگذار بوده و بازی Enslaved: Odyssey to the West تبدیل به عنوانی شد که با وجود کیفیت عالی، احتمالا دیگر نامش را نخواهیم شنید. ولی ما اینجا در گیمفا چشممان را روی این بازی ها نمی بندیم تا اگر احیانا به خاطر متا سراغشان نرفته اید بدانید که متا یا فروش این بازی ها هرگز بیانگیز کیفیتشان نیست. جالب است بدانید که Enslaved odyssey to the West در زمان انتشار خود از نظر برخی سایت‌ها حتی کاندید قرار گرفتن در بین برترین عناوین سال نیز بود و این برای چنین عنوان بی‌ادعایی یک موفقیت بسیار بزرگ محسوب می‌شد و ارزش آن را بیش از پیش مشخص می‌کرد

در نهایت باید بگویم بسیاری از ما گیمرها یک سری بازی هایی را در ذهن داریم که شاید آن‎چنان بزرگ و مشهور هم نباشند ولی در قلبمان ثبت شده اند و تا همیشه به یاد آن‎ها هستیم و دوستشان داریم. بازی‎های نه چندان بزرگ و عظیمی که بسته به سلیقه افراد متفاوت هستند و هر بازیبازی قطعا یکی دو بازی را به این شکل در ذهن و قلب خود سراغ دارد و عمیقا و در حد یک بازی شاهکار به آنها عشق می‎ ورزد و همواره دلش برای آنها تنگ می ‎شود و دوست دارد که دوباره پس از چند وقت به آن ‎ها بازگردد و دوباره این عناوین را تجربه کند و یا خبر اعلام ساخت نسخه جدیدی از انها را بشنود.  برای بنده و شاید برخی دیگر از بازیبازان که ارزش کارهای نینجا تئوری را می دانیم باشد Enslaved odyssey to the West یکی از همین بازی هاس قلمداد می شود که همواره به یادش هستیم. این روزها واقعا شاهد کمتر بازی هستیم که به داستان و اکشن به یک اندازه بها بدهد و بی خیال بخش لعنتی تمام آنلاین و چند نفره و بتل رویال شود و مثل Enslaved: Odyssey to the West به قدری داستان را زیبا روایت کند و به قدری شخصیت‌پردازی عمیق و عالی داشته باشد که نتوانید از آن دل بکنید و عاشق شخصیت‌های آن شوید و برای همیشه آن‌ها را خاطر خود بسپارید.

۳ – Killzone Shadowfall یک بازی معمولی و حتی ضعیف است

Killzone Shadow Fall

یادش بخیر… اولین بازی که برای پلی استیشن ۴ به همراه کنسول خریداری کردم عنوان Killzone Shadow Fall بود و قطعا تا آخر عمرم هرگز و هرگز یادم نمی رود بار اولی که به لبه نخستین صخره بازی رسیدم و منظره روبرو و تابش خورشید را مشاهده کردم… وای خدایا… این چه گرافیکی است؟ مگر ممکن است این قدر زیبا؟ واقعا در ابتدای نسل هشتم این بازی یک لانچ تایتل عالی و یک نمایش قدرت برای کنسول پلی استیشن ۴ بود که چشم ها را به خود خیره می کرد. بد نیست تا به رسم این قبیل مقالات، نگاهی به کلیت فرنچایز کیلزون هم داشته باشیم. بر روی پلتفرم‌های سونی، یعنی کنسول‌های پلی‌استیشن خانگی از نسل ششم تا کنون، برترین فرنچایز شوتر اول شخص انحصاری که خلق شده است بی‌شک سری Killzone است که توسط استودیو توانمند گوریلا گیمز ساخته شده است. این فرنچایز در نسل ششم بازی‌های رایانه‌ای با نسخه اول Killzone متولد شد و نوید یک سری قدرتمند را داد.

کاملا قابل پپش بینی بود که با آغاز نسل هشتم، سونی به عنوان یکی از لانچ تایتل های این کنسول قدرتمند، نسخه ای جدید از سری کیلزون را هم در نظر بگیرد و این اتفاق با انتشار نسخه ای اسپین آف از این سری رخ داد. بازی Killzone Shadow Fall که کار ساخت و توسعه آن را Guerilla Games برعهده داشت، عنوانی در سبک شوتر اول شخص محسوب می شود که در سال ۲۰۱۳، شرکت سرگرمی های تعاملی سونی (Sony Interactive Entertainement) آن را به صورت یک لانچ تایتل انحصاری برای کنسول پلی استیشن ۴ منتشر نمود تا در دسترس علاقمندان و طرفداران قرار بگیرد. سیستم تیراندازی بسیار لذت بخش و جذاب بود و انواع و اقسام سلاح های مختلف را در اختیار شما می گذاشت. گیم پلی و گان پلی جذاب و خوش دست در کنار صداگذاری فوق العاده و البته جلوه های بصری شگفت انگیز در ابتدای نسل هشتم و بخش چندنفره هیجان انگیز، از این بازی یک شوتر باحال و جذاب و زیبا ساخته بودند. همین طور به سنت همیشگی این سری، انواع و اقسام صحنه های سینمایی بسیار باکیفیت و هیجان انگیز در بازی وجود داشت که آن را برای بازیباز بسیار لذتبخش تر و جذاب تر می کرد.

نسخه اول سری Killzone که در نسل ششم برای کنسول پلی استیشن ۲ منتشر شده بود یکی از بهترین بازی های شوتر زمان خود بود ولی باید گفت این فرنچایز با نسخه دوم خود به اوج رسید و خود را به عنوان یکی از برترین فرنچایزهای انحصاری سونی مطرح کرد و بسیاری آن را بهترین شوتر پلی استیشن ۳ قلمداد می کنند. در واقع این فرنچایز در نسل هفت با عناوین Killzone2 و Killzone3 به اوج رسید و بسیار محبوب‌تر از قبل شد و در نسل هشتم نیز با Killzone Shadow Fall به عنوان یکی از اولین عناوین منتشره برای پلی‌استیشن ۴ خودنمایی کرد و گرافیک بسیار زیبا و گیم‌ پلی لذتبخشی را در اوایل نسل هشت به دارندگان این کنسول هدیه داد. البته بر روی کنسول دستی پلی‌استیشن پورتابل یا همان PSP نیز یک عنوان جانبی از این سری منتشر شد که به دلایلی از قبیل نداشتن آنالوگ استیک دوم، در سبک شوتر اول شخص نبود و یک شوتر ایزومتریک محسوب می‌شد که البته کیفیت خوبی نیز داشت.

Killzone Shadow Fall با وجود گرافیک شگفت انگیز و داستان جذاب و گیم پلی بسیار لذتبخش، از نظر بازخورد منتقدین و امتیازات اصلا نتوانست مانند عناوین قبلی اش در نسل هفتم عمل کند و از مجموع نقد ها و نمرات خود، به کسب امتیاز متای ۷۳/۱۰۰ نائل آمد که انصافا امتیاز خیلی کمی برای این عنوان محسوب می شد و  با ۳ بار تجربه کردن این بازی  واقعا اعتقاد دارم که متای ۷۳ حق این بازی نیست و میتواند نمره اش ۸ باشد. درست است که اصلا مثل کیلزون ۲  شاهکاری انقلابی نیست ولی الحق و والانصاف هم دیگر نمره زیر ۸ حقش نیست زیرا با وجود این که مثل دو شاهکار نسل هفتمی این فرنچایز عمل نکرد، ولی باز هم یکی از برترین عناوین انحصاری کنسول PS4 تا به امروز است. اگر این عنوان را تجربه نکرده اید شک نکنید که وقتی یک بار آن را بازی کنید حتما بار دوم هم به سراغش خواهید رفت.

کاملا قابل پپش بینی بود که با آغاز نسل هشتم، سونی به عنوان یکی از لانچ تایتل های این کنسول قدرتمند، نسخه ای جدید از سری کیلزون را هم در نظر بگیرد و این اتفاق با انتشار نسخه ای اسپین آف از این سری رخ داد. بازی Killzone Shadow Fall که کار ساخت و توسعه آن را Guerilla Games برعهده داشت، عنوانی در سبک شوتر اول شخص محسوب می شود که در سال ۲۰۱۳، شرکت سرگرمی های تعاملی سونی (Sony Interactive Entertainement) آن را به صورت یک لانچ تایتل انحصاری برای کنسول پلی استیشن ۴ منتشر نمود تا در دسترس علاقمندان و طرفداران قرار بگیرد. سیستم تیراندازی بسیار لذت بخش و جذاب بود و انواع و اقسام سلاح های مختلف را در اختیار شما می گذاشت. گیم پلی و گان پلی جذاب و خوش دست در کنار صداگذاری فوق العاده و البته جلوه های بصری شگفت انگیز در ابتدای نسل هشتم و بخش چندنفره هیجان انگیز، از این بازی یک شوتر باحال و جذاب و زیبا ساخته بودند. همین طور به سنت همیشگی این سری، انواع و اقسام صحنه های سینمایی بسیار باکیفیت و هیجان انگیز در بازی وجود داشت که آن را برای بازیباز بسیار لذتبخش تر و جذاب تر می کرد.

یادش بخیر… اولین بازی که برای پلی استیشن ۴ به همراه کنسول خریداری کردم عنوان Killzone Shadow Fall بود و قطعا تا آخر عمرم هرگز و هرگز یادم نمی رود بار اولی که به لبه نخستین صخره بازی رسیدم و منظره روبرو و تابش خورشید را مشاهده کردم… وای خدایا… این چه گرافیکی است؟ مگر ممکن است این قدر زیبا؟ واقعا در ابتدای نسل هشتم این بازی یک لانچ تایتل عالی و یک نمایش قدرت برای کنسول پلی استیشن ۴ بود که چشم ها را به خود خیره می کرد.

Killzone Shadow Fall با وجود گرافیک شگفت انگیز و داستان جذاب و گیم پلی بسیار لذتبخش، از نظر بازخورد منتقدین و امتیازات اصلا نتوانست مانند عناوین قبلی اش در نسل هفتم عمل کند و از مجموع نقد ها و نمرات خود، به کسب امتیاز متای ۷۳/۱۰۰ نائل آمد که انصافا امتیاز خیلی کمی برای این عنوان محسوب می شد و  با ۳ بار تجربه کردن این بازی  واقعا اعتقاد دارم که متای ۷۳ حق این بازی نیست و میتواند نمره اش ۸ باشد. درست است که اصلا مثل کیلزون ۲  شاهکاری انقلابی نیست ولی الحق و والانصاف هم دیگر نمره زیر ۸ حقش نیست زیرا با وجود این که مثل دو شاهکار نسل هفتمی این فرنچایز عمل نکرد، ولی باز هم یکی از برترین عناوین انحصاری کنسول PS4 تا به امروز است. اگر این عنوان را تجربه نکرده اید شک نکنید که وقتی یک بار آن را بازی کنید حتما بار دوم هم به سراغش خواهید رفت.

۲ – بازی Singularity یک عنوان ضعیف بود که چون شناخته شده نبود پس کیفیت بالایی نداشته است

Singularity

تا حالا ندیده ایم که کسی که بازی Singularity را تجربه کرده است وقتی اسم این بازی مطرح می شود کلی ذوق نکند و از آن با کلی خوبی و خاطره یاد نکند. این بازی واقعا به حقش در دنیای بازی ها نرسید. بازی Singularity عنوانیست در ژانر شوتر اول شخص و تا حدودی وحشت بقا که توسط  Raven Software ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط کمپانی اکتیویژن برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر گزدید. نکته اصلی جذابیت بازی مکانیک کنترل زمان در آن بود که به بهترین شکل در بازی قرار داده شده بود و استفاده از هآن برای کارهایی مثل پیر کردن و کشتن دشمنان و … بسیار لذتبخش و جذاب بود. Singularity هرگز عنوانی مانند دیگر شوترها نیست، زیرا با مکانیک کنترل زمان که در بازی در اختیار دارید و با ترکیب آن با سلاح های مختلف می توانید لذت ناب یک بازی خوش ساخت را از این عنوان کسب نموده و مبارزات بسیار جذابی را با دشمنان مخوف و قدرتمند بازی تجربه نمایید.

داستان و روایت جذاب بر پایه تغییر اتفاقات گذشته با سفر در زمان و پایان بندی و نتیجه گیری قبل قبول، محیط های خفقان آور و مناسب با جو بازی، گیم پلی و مبارزات بسیار لذتبخش و هیجان انگیز با ترکیب سلاح های گوناگون و دستگاه کنترل زمان که هیجانی بی نظیر به بازی بخشیده است، دشمنان قدرتمند و مخوف و وجود یک تم ظریف و مناسب از وحشت بقا در لایه زیرین بازی، همگی سبب خلق یک شوتر خوش ساخت و هیجان انگیز شده اند که دستگاه کنترل زمان آن را بسیار خاص و جذاب کرده است. شک نکنید که همین الان هم به نسل هفتم بروید و این بازی را تجربه کنید کیف می کنید. این را با قطعیت می گویم زیرا خودم در نسل هشتم از بس دلم برای این بازی تنگ شده بود نشستم پای پلی استیشن ۳ و آن را یک بار دیگر بازی کردم و واقعا لذت بردم. Singularity نه تنها یک بازی ضعیف نیست بلکه یکی از خوش ساخت ترین و یونیک ترین شوترهای نسل هفتم است.

مخصوصا این که با خوش ذوقی سازندگان، یک تم ظریف و جذاب وحشت بقا نیز در بازی قرار داده شده است که آن را هیجان انگیز تر از حالت عادی کرده و لحظاتی در بازی وجود دارند که واقعا جا می خورید و می ترسید. در مورد سازنده این بازی شاید خیلی از شما اطلاعاتی نداشته باشید و آن را نشناسید. لازم است بدانید استودیو Raven Software مسئول ساخت بخش های چند نفره و مولتی پلیر و برخی از دی ال سی ها و بخش زامبی تقریبا تمامی عناوین کال او دیوتی از زمان  Call of Duty: Black Ops در سال ۲۰۱۰ تا کنون است و حتی بخش چند نفره بازی Call of Duty: WWII نیز توسط این استودیو ساخته شده است. همچنین این شرکت بازی های دیگری مثل Marvel: Ultimate Alliance و  X-Men Origins: Wolverine و X-Men Legends و Quake 4 و Wolfenstein (سال ۲۰۰۹) را نیز تا به امروز ساخته و منتشر کرده است. Singularity با این که نقدهای مثبت و تقریبا مناسبی را دریافت نمود ولی در کل نتوانست امتیازی که واقعا به خاطر کیفیتش شایسته کسب آن بود را دریافت نماید و نهایتا با امتیاز متای ۷۷/۱۰۰ به کار خود پایان داد که قطعا این متا در دنیای امروز که بازیبازها به طور عجیب و غریبی متاپرست هستند، در فروش و موفقیت اقتصادی بازی نیز تاثیرگذار بوده و از بازی Singularity هرگز در حد شایستگی اش تقدیر نشد.

تا حالا ندیده ایم که کسی که بازی Singularity را تجربه کرده است وقتی اسم این بازی مطرح می شود کلی ذوق نکند و از آن با کلی خوبی و خاطره یاد نکند. این بازی واقعا به حقش در دنیای بازی ها نرسید. بازی Singularity عنوانیست در ژانر شوتر اول شخص و تا حدودی وحشت بقا که توسط  Raven Software ساخته شد و در سال ۲۰۱۰ توسط کمپانی اکتیویژن برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر گزدید. نکته اصلی جذابیت بازی مکانیک کنترل زمان در آن بود که به بهترین شکل در بازی قرار داده شده بود و استفاده از هآن برای کارهایی مثل پیر کردن و کشتن دشمنان و … بسیار لذتبخش و جذاب بود. Singularity هرگز عنوانی مانند دیگر شوترها نیست، زیرا با مکانیک کنترل زمان که در بازی در اختیار دارید و با ترکیب آن با سلاح های مختلف می توانید لذت ناب یک بازی خوش ساخت را از این عنوان کسب نموده و مبارزات بسیار جذابی را با دشمنان مخوف و قدرتمند بازی تجربه نمایید

در واقع Singularity از عناوینی است که متای آن غلط انداز بوده و کیفیت بازی در مجموع بسیار بهتر از متای آن است. در واقع  ارزشی که Singularity دارد، از نمره های خوب آن بیشتر است، زیرا که یک بازی خاص است، یک شوتر اول شخص با المان های کنترل زمان و جابجایی در زمان که آن را از بسیاری از عناوین هم سبک خود متمایز کرده است و حال وهوای جذابی به بازی بخشیده است که در کنار جو و داستان تاریک بازی، ترکیب لذتبخشی را پدید آورده اند. اگر احیانا به خاطر متا سراغ Singularity نرفته اید بدانید که امتیاز این بازی در بدترین حالت باید بالای ۸ باشد. البته توجه داشته باشید که Singularity به هیچ عنوان بازی بی نقصی نیست و قطعا ایراداتی مانند شخصیت های نه چندان پرداخت شده، گرافیک کهنه و رنگ و رو رفته و بخش چند نفره سطحی دارد، اما نقاط قوت پرتعداد آن، بسیاری از معایب را می پوشانند و سبب می شوند تا یک تجربه لذتبخش در یک داستان و دنیای تاریک برای شما رقم بخورد و عنوانی را تجربه نمایید که وقنی آن را به پایان می رسانید، از وقتی که برای آن گذاشته اید راضی هستید و می گویید که ارزشش را داشته است. Singularity دارای نقاط قوت بسیاری است که سبب شده اند نقاط ضعف آن کم رنگ تر شوند و خاطره خوبی از این عنوان برای بازیباز باقی بماند.

Singularity از عناوینی است که متای آن غلط انداز بوده و کیفیت بازی در مجموع بسیار بهتر از متای آن است. در واقع  ارزشی که Singularity دارد، از نمره های خوب آن بیشتر است، زیرا که یک بازی خاص است، یک شوتر اول شخص با المان های کنترل زمان و جابجایی در زمان که آن را از بسیاری از عناوین هم سبک خود متمایز کرده است و حال وهوای جذابی به بازی بخشیده است که در کنار جو و داستان تاریک بازی، ترکیب لذتبخشی را پدید آورده اند. اگر احیانا به خاطر متا سراغ Singularity نرفته اید بدانید که امتیاز این بازی در بدترین حالت باید بالای ۸ باشد. البته توجه داشته باشید که Singularity به هیچ عنوان بازی بی نقصی نیست و قطعا ایراداتی مانند شخصیت های نه چندان پرداخت شده، گرافیک کهنه و رنگ و رو رفته و بخش چند نفره سطحی دارد، اما نقاط قوت پرتعداد آن، بسیاری از معایب را می پوشانند و سبب می شوند تا یک تجربه لذتبخش در یک داستان و دنیای تاریک برای شما رقم بخورد و عنوانی را تجربه نمایید که وقنی آن را به پایان می رسانید، از وقتی که برای آن گذاشته اید راضی هستید و می گویید که ارزشش را داشته است

داستان و روایت جذاب بر پایه تغییر اتفاقات گذشته با سفر در زمان و پایان بندی و نتیجه گیری قبل قبول، محیط های خفقان آور و مناسب با جو بازی، گیم پلی و مبارزات بسیار لذتبخش و هیجان انگیز با ترکیب سلاح های گوناگون و دستگاه کنترل زمان که هیجانی بی نظیر به بازی بخشیده است، دشمنان قدرتمند و مخوف و وجود یک تم ظریف و مناسب از وحشت بقا در لایه زیرین بازی، همگی سبب خلق یک شوتر خوش ساخت و هیجان انگیز شده اند که دستگاه کنترل زمان آن را بسیار خاص و جذاب کرده است. شک نکنید که همین الان هم به نسل هفتم بروید و این بازی را تجربه کنید کیف می کنید. این را با قطعیت می گویم زیرا خودم در نسل هشتم از بس دلم برای این بازی تنگ شده بود نشستم پای پلی استیشن ۳ و آن را یک بار دیگر بازی کردم و واقعا لذت بردم. Singularity نه تنها یک بازی ضعیف نیست بلکه یکی از خوش ساخت ترین و یونیک ترین شوترهای نسل هفتم است.

۱ – Bioshock 2 چون به کارگردانی کن لوین نبوده است پس در حد این سری نیست

Bioshock 2

بایوشاک یک شاهکار بی بدیل بود و نسخه ی دومش هم آن قدر و آن قدر شبیه به بازی نخست بود که اصلا نمی شود گفت شاهکار نبود زیرا اگر چنین چیزی بگوییم یعنی بازی اول هم بازی بی نظیری نبوده است. واقعا در حق بازی دوم این سری ظلم شد و فقط و فقط چون نام کن لوین در قالب کارگردان نبود می گفتند این بازی ضعیف تر است دقیقا مثل دارک سولز ۲ که در قسمت های قبلی مقاله به آن اشاره کرده ام. فرنچایز بایوشاک برای من جزو ۲-۳ فرنچایز برتر تاریخ بازی های رایانه ای نیز هست و به واقع باید بگویم طراحی هنری شهر رپچر و کلمبیا را هیچ وقت و در هیچ بازی دیگری تاکنون مشاهده نکرده ام. بایوشاک مصداق بارز هنر ناب، تعریف کامل بازی بی نقص و برترین نماینده هنر و صنعتی به نام بازی های رایانه ای در دنیا برای نشان دادن زیبایی های آن است. ساخته مردی که عمر و جوانی خود را پای آن ریخت و از شیره وجودش برای آن مایه گذاشت و سرانجام نیز ساخت این سری پیرش کرد. وقتی مصاحبه مدتی قبل کوین لوین را که در پاسخ به سوال آیا دوباره هم از این سری بازی خواهید ساخت؟” کن لوین در پاسخ سوال بالا به خبرنگار گفت “بایوشاک مرا پیر کرد، زندگی ام را تغییر داد”. این حرف کاملا در چهره این نابغه نیز پیداست. وی وجود خود را پای بایوشاک گذاشت و به همین خاطر هم هست که با تمام وجود عاشق و دلباخته بایوشاک می شویم. مقداری که آن را تجربه کنید دیگر راه بازگشتی از آن نیست زیرا تازه می فهمید این مرد بزرگ، این نابغه، چه الماسی ساخته است. بازی های ۳ گانه بایوشاک عناوینی هستند که انگار هر بار بازی می کنید تازه چیز جدیدی یاد می گیرید و بازی برای شما نکته و فلسفه جدیدی را رو می کند که شما را به فکر وا می دارد و همچنین با گیم پلی فوق العاده متنوع خود و تعداد بسیار زیاد روش هایی که می توانید در مبارزات استفاده نمایید، ارزش تکرار بسیار بالایی می یابد و هرگز برای شما خسته کننده نمی شود. Bioshock از آن شوترهای بی کیفیتی که بازی می کنیم و مولتی پلیر دارند، نیست. Bioshock فقط بازی نیست. اصلا و ابدا یک بازی خالی نیست. Bioshock یک معنا و یک مفهوم است. Bioshock یک فلسفه است. همینطور از کنار آن نگذریم. به آن فکر کنید، آن وقت است که تازه ذهنتان باز می شود و آن وقت است که وقتی می خواهید بخوابید از فکر آن بیرون نمی آیید. Bioshock از شما فکر می خواهد. Bioshock قوه تخیلتان را به کار می کشد. Bioshock شما را عاشق بازی می کند و عاشق فکر کردن به بازی ها. داستان Bioshock را تا به حال ندیده اید و نخواهید دید. همان طور که قبلا نیز خدمت شما عرض کرده ام فکر شما و دنیای گیمری شما قبل از Bioshock و بعد از Bioshock با هم فرق خواهد داشت و دیگر آن گیمر قبل نیستید. برای بار شاید بیستم خواهش می کنم قدر این ۳ گانه ارزشمند را بدانید و آن را از دست ندهید. هر بازی را که انجام ندادید مهم نیست ولی خودتان را از بایوشاک محروم نکنید. می توانم آن قدر از بایوشاک بنویسم و بگویم که اندازه یک کتاب حرف داشته باشد و تازه باز هم مطمئنم که نتوانسته ام در دل خودم راضی باشم که حق مطلب را در مورد این سری ادا کرده ام.

اصلا فکر نکنید که Bioshock 2 لذتش خیلی کمتر از بازی اول یا اینفینیت باشد و در واقع باید گفت فضاسازی، تنوع مراحل، اتمسفر و گیم پلی و … در این نسخه ضعیف تر از بازی اول نیست. حتی برخی المان های گیم پلی این بازی در بازی اول هم جذاب تر بودند و قرار گرفتن در نقش یک بیگ ددی قدرتمند پروتوتایپ همان چیزی بود که همه ما آرزو داشتیم. تنها باید گفت عمق داستان و روایت آن بود که بین بازی اول و دوم تفاوت ایجاد می کرد. در آخر باز هم می گویم در حق خودتان جنایت نکنید و نه بازی اول، نه دوم و نه سوم را از دست ندهید. عزت زیاد!

بد نیست حالا که صحبت از این فرنچایز است نگاهی به هر ۳ نسخه ی این سری داشته باشیم تا ببینید چطور بازی دوم از لحاظ امتیازات و نمرات به خاطر نبود کن لوین مورد قضاوت بی انصافانه قرار گرفت. سال ۲۰۰۷ بود که افسانه Bioshock متولد شد و به منصه ظهور رسید. در آن سال عنوانی با نام Bioshock که توسط  ۲K Games و Irrational Games ساخته شده بود توسط شرکت ۲K Games برای پلتفرم های ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر گردید (یک سال بعد برای پلی استیشن ۳، منتشر شد) و شاید حتی سازندگانش نیز فکر موفقیتی که برایشان در راه بود نمی کردند. بازی بلافاصله تبدیل به یکی از برترین عناوین آن سال شد و همه جا صحبت از آن بود و در تمامی منابع و مجامع خبری معتبر تحسین و تحسین و تحسین بود که از بایوشاک و کن لوین سازنده جوان آن می شنیدیم. امتیازات فوق العاده یکی پس از دیگری برای بازی اعلام می شدند که برخی از مهمترین آنها شامل امتیاز ۱۰۰ از وبسایت گیم اسپای، امتیاز ۱۰۰ وبسایت یوروگیمر، امتیاز ۱۰۰ وبسایت گیم شارک، امتیاز ۹۷ وبسایت IGN و امتیاز ۹۰ گیم اسپات بودند که همگی نشان از عنوانی فراتر از یک شاهکار داشتند. سرانجام با سیلی از امتیازات فوق العاده که بسیاری از آنها امتیاز ۱۰۰ و ۱۰ بودند، بایوشاک موفق گردید تا امتیاز متای رویایی ۹۶ را کسب نماید که نام این بازی و این سری و البته خالق آن یعنی کن لوین را برای همیشه در تاریخ این صنعت و هنر جاودانه کرد.

نسخه دوم سری با نام Bioshock 2 سه سال بعد از بازی اول در سال ۲۰۱۰ برای رایانه های شخصی و پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید و به دلیل این که در این نسخه خالق سری یعنی کن لوین کارگردان بازی نبود، امتیازات آن از هر دو بازی قبلی و بعدی خودش پایین تر شد و متای ۸۸ را کسب کرد که این امتیاز به تنهایی نمایانگر یک بازی بی نظیر است ولی برای سری بایوشاک پایین محسوب می شود و تازه مهم تر این است که حداقل حق و لیاقت این بازی هم متای بالای ۹۰ بود.

داستان بازی اول و دوم این سری در شهری به نام رپچر رخ می دهد. شهری در اعماق اقیانوس که ایده‎ های بزرگی را در بطن خود داشته است، ایده‎هایی از تاسیس یک آرمان ‎شهر بر اساس افکار یک ایدئالیست و یک شخص آرمان‎ گرا به نام اندرو رایان. فردی که بی‎شک یک نابغه بود و اگر نبوغ خود را در راه‎ های بهتری غیر از جدا کردن جامعه‎ای از مردم برای بردن به یک آرمان‎شهر، به کار می‎گرفت می ‎توانست یکی از برترین افراد تاثیر گذار تاریخ بشریت باشد. وقتی به تفکرات و ایده‌ های اندرو رایان می‌ نگریم و صحبت‌ های وی را مطالعه می کنیم، بی‌شک به نبوغ و عزم بالای وی برای رساندن بشریت به آزادی و دادن حق انتخاب به همه و از بین بردن اختلاف طبقاتی، پی می‌ بریم اما این نبوغ در راه صحیحی استفاده نشد و در نهایت به یک تراژدی ختم شد، به آرمان شهری که تبدیل به فاجعه بشری و شکست محض شد. با چه امید و آرزوهایی مردم پای به این شهر گذاشتند و در جستجوی کمال و رستگاری دست در دست خانواده هایشان زندگی در رپچر را آغاز کردند و گمان می‎بردند که فرزاندانشان چه عاقبت بخیر، فرهیخته، موفق و باعث افتخار بشریت خواهند گردید اما چه گمان می‎کردند و چه شد. همین مردم مدتی بعد وحشیانه در شهر به جان هم افتاده بودند و بر سر ذره‎ای Adam به راحتی یکدیگر را پاره پاره می‎کردند و قتل و غارت، تمدن و فرهنگ آن‎ها شده بود. ساختمان‎های شیک و زیبا، تالارهای پر طمطراق و اعیانی، نماهای جذاب و که در جای جای رپچر به چشم می‎خوردند، همه و همه حکایت از آرزوهای بزرگی داشت که اندرو رایان برای این شهر و ساکنین آن در سر می‎پرورانده است و قرار بوده تا بهنرین جامعه انسانی که تاکنون در دنیا وجود داشته است در اعماق اقیانوس شکل بگیرد و سرنوشت نسل بشر را تغییر دهد، اما چه زود این رویاها، کابوسی مرگبار شدند و چه زود آرمان‎های شکل دادن تمدن ایده‎آل تبدیل به آرزویی محال شدند….

بایوشاک یک شاهکار بی بدیل بود و نسخه ی دومش هم آن قدر و آن قدر شبیه به بازی نخست بود که اصلا نمی شود گفت شاهکار نبود زیرا اگر چنین چیزی بگوییم یعنی بازی اول هم بازی بی نظیری نبوده است. واقعا در حق بازی دوم این سری ظلم شد و فقط و فقط چون نام کن لوین در قالب کارگردان نبود می گفتند این بازی ضعیف تر است دقیقا مثل دارک سولز ۲ که در قسمت های قبلی مقاله به آن اشاره کرده ام. فرنچایز بایوشاک برای من جزو ۲-۳ فرنچایز برتر تاریخ بازی های رایانه ای نیز هست و به واقع باید بگویم طراحی هنری شهر رپچر و کلمبیا را هیچ وقت و در هیچ بازی دیگری تاکنون مشاهده نکرده ام. بایوشاک مصداق بارز هنر ناب، تعریف کامل بازی بی نقص و برترین نماینده هنر و صنعتی به نام بازی های رایانه ای در دنیا برای نشان دادن زیبایی های آن است

نسخه دوم سری با نام Bioshock 2 سه سال بعد از بازی اول در سال ۲۰۱۰ برای رایانه های شخصی و پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید و به دلیل این که در این نسخه خالق سری یعنی کن لوین کارگردان بازی نبود، امتیازات آن از هر دو بازی قبلی و بعدی خودش پایین تر شد و متای ۸۸ را کسب کرد که این امتیاز به تنهایی نمایانگر یک بازی بی نظیر است ولی برای سری بایوشاک پایین محسوب می شود و تازه مهم تر این است که حداقل حق و لیاقت این بازی هم متای بالای ۹۰ بود. BioShock Infinite نیز که سومین بازی سری به حساب می آیدذ توسط استودیو Irrational Games ساخته شد و در سال ۲۰۱۳ توسط ۲K Games برای پلتفرم های پلی استیشن ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر گردید. این عنوان بعد از انتشار با سیلی از تحسین طرفداران و منتقدان مواجه شد و به عنوان یکی از برترین بازی های آن سال معرفی گردید و حتی در برخی موارد به عنوان بازی سال نیز انتخاب شد. این عنوان موفق گردید تا امتیاز متای ۹۴ را کسب نماید گه کاملا هم شایسته این شاهکار فوق العاده بود. BioShock Infinite انواع و اقسام جوایز مختلف را نیز در بخش های مختلف دریافت کرد که  از این جوایز می توان به VGX Award برای بهترین آهنگ در بازی، VGX Award برای بهترین شوتر، VGX Award برای بهترین شخصیت سال، BAFTA Games Award برای بهترین موسیقی سال و Kerrang! Award برای برترین بازی سال، اشاره کرد. داستان Bioshock Infinite بی نظیر بود. داستانی که در اصل بر اساس رویای آمریکایی نوشته شده بود ولی پیچ و تاب های بسیار آن و دخیل کردن ماجرای بوکر و الیزابت و … آن را تبدیل به یکی از برترین داستان ها در تاریخ بازی های رایانه ای کرده است. به مانند دو عنوان قبلی بایوشاک، داستان Bioshock Infinite نیز حول یک آرمان شهر می چرخید، یک آرمان شهر مرده و رویایی نابود شده. رپچر آرمان شهری مرده در زیر اقبانوس بود و کلمبیا آرمان شهری به فنا رفته در دل ابرها و آسمان. اما هر دو یک فلسفه داشتند. هر دو توسط فردی بسیار باهوش و نابغه بنا شده بودند که شاید در ابتدا واقعا قصد بدی از ساخت شهر نداشته اند اما در گذز رمان، قدرت آن ها را فاسد کرده و شهر در مسیر نابودی قرار گرفته است. در نسل هشتم خوشبختانه ناشر سری تصمیم گرفت کالکشن ریمستر شده این ۳ بازی را عرضه نماید و به این شکل بود که بازی Bioshock: The Collection در ژانر اکشن ماجرایی و شوتر اول شخص که توسط Irrational Games ,2K Australia و ۲K Marin ساخته شد، در سال ۲۰۱۶ توسط کمپانی ۲K Games برای پلتفرم های PlayStation 4, Xbox One و Microsoft Windows و البته Mac منتشر گردید. در نهایت در این مطلب که در مورد نسخه ی سوم سری است باید بگویم اصلا فکر نکنید که Bioshock 2 لذتش خیلی کمتر از بازی اول یا اینفینیت باشد و در واقع باید گفت فضاسازی، تنوع مراحل، اتمسفر و گیم پلی و … در این نسخه ضعیف تر از بازی اول نیست. حتی برخی المان های گیم پلی این بازی در بازی اول هم جذاب تر بودند و قرار گرفتن در نقش یک بیگ ددی قدرتمند پروتوتایپ همان چیزی بود که همه ما آرزو داشتیم. تنها باید گفت عمق داستان و روایت آن بود که بین بازی اول و دوم تفاوت ایجاد می کرد. در آخر باز هم می گویم در حق خودتان جنایت نکنید و نه بازی اول، نه دوم و نه سوم را از دست ندهید. عزت زیاد!

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 201 views بار دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاريخ : 7 نوامبر 2020 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.