پی سی لطفا گول نخورید! | ۱۰ دروغ بزرگ که باعث می‌شوند ۱۰ بازی فوق العاده را از دست بدهید – بخش هفتم - پی سی

دنیای بازی ها متاسفانه پر است از دروغ و اراجیف و حرف های مضحک که حتی منتقدین هم دیگر زیاد می گویند چه برسد به کاربران. حرف ها و نظرات افراد افراطی که خدا نکند با یک چیزی مشکل داشته باشند و دشمن شوند، دیگر تا ابد ذهن تک بعدیشان نمی تواند غیر از آن را قبول کند. مثال بارزش هم دشمنان بی منطق و کوته فکر یوبیسافت که چون فلان بازی این شرکت زمان عرضه باگ داشته است تا ابد دیگر هر بازی این شرکت را بدون این که جلدش را از نزدیک دیده باشند می کوبند (از نظر شخصی من اصلا لیاقت بازی های این شرکت را ندارند) و ذهن افراطی و کینه ای آنها نمی تواند دیگر چیزی غیر از این را قبول کند. همه ی ما بارها از این قبیل حرف ها و دروغ ها شنیده ایم که در مجامع بازی یک کلاغ و چهل کلاغ شده اند، هر کسی هم می رسد یک چیزی می گذارد رویش و می دهد دست بعدی تا نهایتا یک دروغ بزرگ درست شود که ذره ای هم با واقعیت همخوانی ندارد و خیلی وقت ها باعث می شود بسیاری از بازیبازان سراغ برخی بازی های عالی و جذاب نروند. امروز دقیقا دست گذاشته ام روی ۱۰ تا از این دروغ های بزرگ که در مورد ۱۰ بازی جذاب و باکیفیت یک کلاغ و چهل کلاغ شده اند و آن قدر دهان به دهان چرخیده اند که باعث شده اند از فلان بازی جذاب یک هیولا خلق شود که کلا غیر قابل بازی است و خیلی ها به همین خاطر سراغش نرفته اند. البته خب این مقاله نظر بنده است و شاید برخی از شما با این لیست موافق نباشید و یا شاید فکر کنید برخی از اینها دروغ نیستند. بالاخره نظر هر کسی محترم است ولی این مقاله ی من و نظر بنده است که مطالعه می فرمایید. پس اگر تا اینجا با من همراه بوده اید از شما دعوت می کنم که در ادامه ی مطلب قسمت پنجم “۱۰ دروغ بزرگ که باعث می‌شوند ۱۰ بازی فوق العاده را از دست بدهید” با من و وبسایت گیمفا همراه باشید. امیدوارم که این مطلب باعث شود که شاید به سراغ برخی از این بازی ها که به خاطر این دروغ های بزرگ از دستشان داده اید بروید و یک تجربه خوب داشته باشید.

۱۰ – Army of Two: The Devil’s Cartel بازی بی ارزشی بود

Army of Two: The Devil’s Cartel

سری بازی های Army of Two بازی های باحالی بودند و با این که به طور کلی کیفیت خوبی داشتند اما نکته ای در موردشان وجود داشت که آنها را ارزشمندتر هم کرده بود. این نکته وجود بخش دو نفره آفلاین بود آن هم در یک بازی شوتر سوم شخص که واقعا در نسل هفتم و هشتم چنین عناوینی کمیاب و اخیرا نایاب شده اند که بتوانی یک شوتر باکیفیت داستانی را با دو شخصیت با حال و جذاب به صورت آفلاین و اسپلیت اسکرین تجربه کنی. هر ۳ بازی این سری در نسل هفتم این قابلیت را داشتند. در دو عنوان نخست که Army of Two و Army of Two 40TH Day نام داشتند دو شخصیت اصلی بازی به نام الیوت سالم و تایسون ریوس ثابت بودند اما در بازی سوم که Army of Two The Devil’s Cartel نام داشت این شخصیت های اصلی تغییر کردند و اتفاقا الیوت سالم تبدیل به منفی ترین شخصیت شد.

Army of Two: The Devil’s Cartel با وجود ارائه یک گیم پلی کوآپ عالی و لذتبخش (در واقع بازی مثل همیشه در این سری بر اساس کوآپ ساخته شده بود و نباید آن را تک نفره بازی و نقد کنید)، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۵۸ و ۵۴ را به دست بیاورد که الحق و الانصاف دروغ است و واقعا کسی که این بازی را دو نفره تجربه کرده است خوب می داند که ذره ای هم بیانگر کیفیت آن نیست. حالا نه این که بگویم امتیاز این بازی باید خیلی خیلی بالا باشد ولی دیگر حقش امتیاز مسخره ای مثل ۵ هم نبود زیر این ظلم به یک بازی و سازندگانش است.به شخصه اعتقاد دارم که حق و نمره ی واقعی این بازی حدود ۷ تا ۷.۵ است و تجربه ی کوآپ آن قطعا در یاد کسانی که بازی کرده اند می ماند. در واقع باید بگویم که این بازی یکی از به یادماندنی ترین تجربه های دو نفره برای من در نسل هفتم بود که همراه با دوست صمیمی ام آن را به پایان رساندیم و بعد هم خودم یک بار دیگر آن را بازی کردم زیرا شوتر خوش ساختی بود

Army of Two: The Devil’s Cartel ساخته EA Montreal و Visceral Games در سبک شوتر سوم شخص بود که در سال ۲۰۱۳ توسط شرکت الکترونیک آرتز برای پلتفرم های PlayStation 3 و Xbox 360 منتشر گردید تا ۳ گانه این سری کامل شود. همان طور که اشاره کردم در The Devil’s Cartel الیوت سالم را دوباره ملاقات می کنیم و این بار وی یک شخصیت منفی است که به او El Diablo می گویند، البته دیگر نولان نورث صداگذاری او را انجام نداده است. در واقع الیوت سالم یکی از پروتاگونیست های اصلی این سری است که تبدیل به آنتاگونیست اصلی سری می شود و از این نظر روند تغییر شخصیتی جذابی را طی می کند. او سابقا برای  SSC به همراه دوست صمیمی اش  Tyson Rios کار می کرد و بعدا نیز با هم T.W.O را تشکیل دادند. الیوت سالم بعد از یک اتفاق مرگبار که در آن همکار و یار همیشگی اش به همراه دو عضو آلفا و براوو وی را رها می کنند تا فیونا را نجات دهند، دچار جنون می شود و به این ترتیب در بازی آخر به همراه رئیسش Bautista تبدیل به آنتاگونیست اصلی می شود.

سری بازی های Army of Two بازی های باحالی بودند و با این که به طور کلی کیفیت خوبی داشتند اما نکته ای در موردشان وجود داشت که آنها را ارزشمندتر هم کرده بود. این نکته وجود بخش دو نفره آفلاین بود آن هم در یک بازی شوتر سوم شخص که واقعا در نسل هفتم و هشتم چنین عناوینی کمیاب و اخیرا نایاب شده اند که بتوانی یک شوتر باکیفیت داستانی را با دو شخصیت با حال و جذاب به صورت آفلاین و اسپلیت اسکرین تجربه کنی. هر ۳ بازی این سری در نسل هفتم این قابلیت را داشتند. در دو عنوان نخست که Army of Two و Army of Two 40TH Day نام داشتند دو شخصیت اصلی بازی به نام الیوت سالم و تایسون ریوس ثابت بودند اما در بازی سوم که Army of Two The Devil’s Cartel نام داشت این شخصیت های اصلی تغییر کردند و اتفاقا الیوت سالم تبدیل به منفی ترین شخصیت شد. در واقع الیوت سالم یکی از پروتاگونیست های اصلی این سری است که تبدیل به آنتاگونیست اصلی سری می شود و از این نظر روند تغییر شخصیتی جذابی را طی می کند. او سابقا برای  SSC به همراه دوست صمیمی اش  Tyson Rios کار می کرد و بعدا نیز با هم T.W.O را تشکیل دادند. الیوت سالم بعد از یک اتفاق مرگبار که در آن همکار و یار همیشگی اش به همراه دو عضو آلفا و براوو وی را رها می کنند تا فیونا را نجات دهند، دچار جنون می شود و به این ترتیب در بازی آخر به همراه رئیسش Bautista تبدیل به آنتاگونیست اصلی می شود

Army of Two: The Devil’s Cartel با وجود ارائه یک گیم پلی کوآپ عالی و لذتبخش (در واقع بازی مثل همیشه در این سری بر اساس کوآپ ساخته شده بود و نباید آن را تک نفره بازی و نقد کنید)، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتسش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۵۸ و ۵۴ را به دست بیاورد که الحق و الانصاف دروغ است و واقعا کسی که این بازی را دو نفره تجربه کرده است خوب می داند که ذره ای هم بیانگر کیفیت آن نیست. حالا نه این که بگویم امتیاز این بازی باید خیلی خیلی بالا باشد ولی دیگر حقش امتیاز مسخره ای مثل ۵ هم نبود زیر این ظلم به یک بازی و سازندگانش است.به شخصه اعتقاد دارم که حق و نمره ی واقعی این بازی حدود ۷ تا ۷.۵ است و تجربه ی کوآپ آن قطعا در یاد کسانی که بازی کرده اند می ماند. در واقع باید بگویم که این بازی یکی از به یادماندنی ترین تجربه های دو نفره برای من در نسل هفتم بود که همراه با دوست صمیمی ام آن را به پایان رساندیم و بعد هم خودم یک بار دیگر آن را بازی کردم زیرا شوتر خوش ساختی بود.

۹ – Dark Sector ارزش تجربه کردن را نداشت

Dark Sector

طبیعتا وقتی که یک بازی که شاید بیشتر از ۱۰ سال پیش آن را بازی کردی ولی هنوز دقیقا حتی عکس روی جلدش هم یادت مانده است یعنی آن بازی احتمالا یک چیز خاصی داشته است. بله دقیقا Dark Sector همینطور بود و نکته ی خاصش هم یک تیغه ۳ سر مثل شوریکن های شینوبی (ولی خیلی بزرگتر) که هم نکته اصلی گیم پلی بود و آن را حسابی جذاب کرده بود و هم این که در عکس جلد بازی کاملا آن را در دست شخصیت اصلی می دیدیم و چیزی نبود که در هیچ بازی دیگری دیده باشیم مخصوصا در آن زمان. خلاصه که آن زمان که اصلا درگیر متا و .. نبودیم این بازی خیلی جذاب بود ولی بعدا که سالها بعد متای آن را دیدم واقعا تعجب کردم و با خودم گفتم “آخر چرا؟ چرا اینها این طور به بازی های جذاب نمره می دهند. این انصاف نیست.” مطمئن هستم که خیلی از شما هم که الان دارید این را می خوانید و این بازی را تجربه کرده اید، الان یادش افتاده اید و دارید همین را می گویید. بگذارید تا برای کسانی که این بازی را نمی شناسند و تعدادشان هم قطعا زیاد است بازی را معرفی کنم. بازی Dark Sector که کار ساخت و توسعه آن را استودیو Digital Extremes برعهده داشت، عنوانی در ژانر اکشن سوم شخص محسوب می شود که در سال ۲۰۰۸ توسط کمپانی D3 Publisher برای پلتفرم های Playstation 3 و PC و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. البته نسخه ی پی سی بازی یک سال بعد از نسخه های کنسولی عرضه شد یعنی در سال ۲۰۰۹.

وقایع بازی در بلوک شرق و در کشور خیالی لاسریا رخ می داد و وقایع بازی حول محور پروتاگونیست بازی که شخصیتی به نام Hayden Tenno بود می چرخید که اصطلاحا یک مامور “clean-up man” در سازمان CIA بود. یعنی از آن مامورها که هر جا خرابکاری می شود آن یک نفر را می فرستند تا برود گندکاری ها را جمع کند. زمانی که او به دنبال Robert Mezner (که یک مامور سابق CIA بوده و حالا علیه آنها شده) است دست راستش بک یک ویروس تکنوسایت خیالی (Technocyte virus) آلوده می شود که در نتیجه ی این موضوع او قابلیت می یابد که با دستش یک تیغه ۳ سر یا Glaive بسازد،  یعنی چیزی در این مایه ها که در بازی پروتوتایپ به جای کل بدن شخصیت اصلی فقط دستش وبروسی می شد. همین تیغه ی جذاب ۳ سر تبدیل به محوریت اصلی گیم پلی بازی می شود و فعالیت ها و مهارت های گوناگونی را در طول بازی برای شما رقم می زند که سبب می شوند هرگز از تجربه ی گیم پلی بازی خسته نشوید. یک نکته جالب در مورد برخی سایت ها که نمره ی این بازی را به حق داده بودند این بود که به خاطر شباهت استایل و داستان بازی، این عنوان را با Resident Evil 4 و Gears of War که نشان از کیفیت بالای بازی داشت و همین که اسم بازی را کنار نام دو عنوان غول سوم شخص مطرح کردند نشان دهنده ی جذابیت این عنوان بود. اما خب به هر حال این بازی خیلی شناخته شده نشد و با نمراتی که گرفت خیلی ها گول خوردند و آن را بازی نکردند اما هر کسی که بازی کرد قطعا کلی خوشحال بود.

وقایع بازی در بلوک شرق و در کشور خیالی لاسریا رخ می داد و وقایع بازی حول محور پروتاگونیست بازی که شخصیتی به نام Hayden Tenno بود می چرخید که اصطلاحا یک مامور “clean-up man” در سازمان CIA بود. یعنی از آن مامورها که هر جا خرابکاری می شود آن یک نفر را می فرستند تا برود گندکاری ها را جمع کند. زمانی که او به دنبال Robert Mezner (که یک مامور سابق CIA بوده و حالا  علیه آنها شده) است دست راستش بک یک ویروس تکنوسایت خیالی (Technocyte virus) آلوده می شود که در نتیجه ی این موضوع او قابلیت می یابد که با دستش یک تیغه ۳ سر یا Glaive بسازد،  یعنی چیزی در این مایه ها که در بازی پروتوتایپ به جای کل بدن شخصیت اصلی فقط دستش وبروسی می شد. همین تیغه ی جذاب ۳ سر تبدیل به محوریت اصلی گیم پلی بازی می شود و فعالیت ها و مهارت های گوناگونی را در طول بازی برای شما رقم می زند که سبب می شوند هرگز از تجربه ی گیم پلی بازی خسته نشوید.

طبیعتا وقتی که یک بازی که شاید بیشتر از ۱۰ سال پیش آن را بازی کردی ولی هنوز دقیقا حتی عکس روی جلدش هم یادت مانده است یعنی آن بازی احتمالا یک چیز خاصی داشته است. بله دقیقا Dark Sector همینطور بود و نکته ی خاصش هم یک تیغه ۳ سر مثل شوریکن های شینوبی (ولی خیلی بزرگتر) که هم نکته اصلی گیم پلی بود و آن را حسابی جذاب کرده بود و هم این که در عکس جلد بازی کاملا آن را در دست شخصیت اصلی می دیدیم و چیزی نبود که در هیچ بازی دیگری دیده باشیم مخصوصا در آن زمان. خلاصه که آن زمان که اصلا درگیر متا و .. نبودیم این بازی خیلی جذاب بود ولی بعدا که سالها بعد متای آن را دیدم واقعا تعجب کردم و با خودم گفتم “آخر چرا؟ چرا اینها این طور به بازی های جذاب نمره می دهند. این انصاف نیست.” مطمئن هستم که خیلی از شما هم که الان دارید این را می خوانید و این بازی را تجربه کرده اید، الان یادش افتاده اید و دارید همین را می گویید. بگذارید تا برای کسانی که این بازی را نمی شناسند و تعدادشان هم قطعا زیاد است بازی را معرفی کنم. بازی Dark Sector که کار ساخت و توسعه آن را استودیو Digital Extremes برعهده داشت، عنوانی در ژانر اکشن سوم شخص محسوب می شود که در سال ۲۰۰۸ توسط کمپانی D3 Publisher برای پلتفرم های Playstation 3 و PC و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید

Dark Sector با وجود ارائه یک گیم پلی عالی با مکانیک های جذاب و خاص، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، در ورژن کنسولی امتیاز متای ۷۲/۱۰۰ را به دست بیاورد و در نسخه ی پی سی امتیاز متای ۶۶ را کسب کرد که واقعا کسی که این بازی را تجربه کرده است خوب می داند که کیفیت این بازی واقعا بیشتر از ۶و ۷ است و به شخصه اعتقاد دارم که حق واقعی این بازی با چیزهایی که از آن به یادم مانده است نمره ی ۸ باشد. یک نکته جالب در مورد برخی سایت ها که نمره ی این بازی را به حق داده بودند این بود که به خاطر شباهت استایل و داستان بازی، این عنوان را با Resident Evil 4 و Gears of War که نشان از کیفیت بالای بازی داشت و همین که اسم بازی را کنار نام دو عنوان غول سوم شخص مطرح کردند نشان دهنده ی جذابیت این عنوان بود. اما خب به هر حال این بازی خیلی شناخته شده نشد و با نمراتی که گرفت خیلی ها گول خوردند و آن را بازی نکردند اما هر کسی که بازی کرد قطعا کلی خوشحال بود.

۸ – Drakengard III ارزش بازی کردن ندارد

Drakengard III

Drakengard III  یک بازی زیبا و یونیک است که شاید به خاطر اتمسفر خاصش، درست مثل سری Nier جزو بازی های عامه پسند و همه گیر نباشد، اما قطعا و بدون هیچ شکی برای طرفداران  Drakengard و همین طور دوست داران سری Nier یک عنوان بسیار هیچان انگیز و دوست داشتنی است. البته طرفداران عناوین اکشن نقش آفرینی با مبارزات سریع و همزمان و بر پایه سبک هک اند اسلش نیز می توانند از تجربه Drakengard III لذت ببرند. ابتدا بد نیست تا این بازی را که شاید خیلی از شما نشناسید، معرفی کنم. بازی Drakengard III که کار ساخت و توسعه آن را استودیو Access Games برعهده داشت، عنوانی در ژانر اکشن نقش آفرینی محسوب می شود که در سال ۲۰۱۴ (نسخه ی ژاپن سال ۲۰۱۳ منتشر شد) توسط کمپانی اسکوئر انیکس برای پلتفرم Playstation 3 به صورت انحصاری منتشر گردید. جدا از داستان و روایت یونیک و خاص این بازی که همیشه برای طرفداران و کسانی که داستان سری را می شناسند جذاب است، در بخش جلوه های بصری نیز Drakengard III یک بازی خوب و  زیبا یود که طراحی های هنری جالب و یونیکی هم داشت.

گیم پلی عنوان Drakengard III یکی از بهترین بخش های این بازی محسوب می شود و یکی از جذابیت های گیم پلی آن، مبارزات جذاب و سریع و لذتبخش آن هستند که بازیباز را هیجان زده می کنند. سازندگان به خوبی بالانس را در گیم پلی بازی رعایت کرده و مبارزات هک اند اسلش سریع را با المان های نقش آفرینی در هم تنیده اند تا محصول نهایی یک اکشن نقش آفرینی هک اند اسلش خوش ساخت باشد. مبارزات این عنوان بسیار سریع هستند و بی شباهت به مبارزات Nier نیستند که خب طبیعی هم هست. مبارزات سریع بازی در یک قالب نقش آفرینی تنیده شده است تا گیم پلی جذاب و سریعی را شاهد باشیم و دوست دارید تا به دل دشمنان بزنید و آن ها را با حرکات و فنون سریع و جذاب و متنوع بازی از پای در اورید. در کل باید گفت Drakengard III در یک کلام، یک عنوان زیبا  و مثل سری Nier خاص است که درست است مناسب همه نیست ولی وقتی آن را چند ساعتی تجربه نمایید و در دنیای محزون و غمزده و داستان تاریک و روشن و دنیای آخرالزمانی آن غرق شوید قطعا به آن علاقمند خواهید شد

همچنین Drakengard III  از ثبات فنی بالایی هم برخوردار بود و راستش وقتی این بازی را پلی استیشن ۳ تمام کردم چیزی یادم نمی آید مبنی بر این که بازی با باگ و افت فریم و مشکلات فنی من را اذیت کرده باشد. جلوه های بصری این عنوان کاملا در خدمت داستان بازی عمل می کند و تم غم زده و مرده بازی زا به بازیباز منتقل می کند که هدف نیز همین بوده است. حتی رنگ پردازی دنیای بازی نیز حالتی رنگ و رو رفته، کهنه، غمگین و افسرده دارد که دقیقا در راستای داستان و تم بازی است. Drakengard III با وجود ارائه یک گیم پلی سریع و روان با مکانیک های جذاب و خاص، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۱/۱۰۰ را به دست بیاورد که واقعا کسی که این بازی را تجربه کرده است می داند که کیفیت بازی واقعا در حد ۶ نیست.

Drakengard III  یک بازی زیبا و یونیک است که شاید به خاطر اتمسفر خاصش، درست مثل سری Nier جزو بازی های عامه پسند و همه گیر نباشد، اما قطعا و بدون هیچ شکی برای طرفداران  Drakengard و همین طور دوست داران سری Nier یک عنوان بسیار هیچان انگیز و دوست داشتنی است. البته طرفداران عناوین اکشن نقش آفرینی با مبارزات سریع و همزمان و بر پایه سبک هک اند اسلش نیز می توانند از تجربه Drakengard III لذت ببرند. در کل باید گفت Drakengard III در یک کلام، یک عنوان زیبا  و مثل سری Nier خاص است که درست است مناسب همه نیست ولی وقتی آن را چند ساعتی تجربه نمایید و در دنیای محزون و غمزده و داستان تاریک و روشن و دنیای آخرالزمانی آن غرق شوید قطعا به آن علاقمند خواهید شد. در واقع باید بگویم Drakengard III عنوانی خاص، ارزشمند و قابل تحسین است که حقش بیشتر از ۶ است ولی خب چون خاص است مثل نسخه ی اول Nier زیاد با آن خوب رفتار نشد.

گیم پلی عنوان Drakengard III هم یکی از بهترین بخش های این بازی محسوب می شود و یکی از جذابیت های گیم پلی آن، مبارزات جذاب و سریع و لذتبخش آن هستند که بازیباز را هیجان زده می کنند. سازندگان به خوبی بالانس را در گیم پلی بازی رعایت کرده و مبارزات هک اند اسلش سریع را با المان های نقش آفرینی در هم تنیده اند تا محصول نهایی یک اکشن نقش آفرینی هک اند اسلش خوش ساخت باشد. مبارزات این عنوان بسیار سریع هستند و بی شباهت به مبارزات Nier نیستند که خب طبیعی هم هست. مبارزات سریع بازی در یک قالب نقش آفرینی تنیده شده است تا گیم پلی جذاب و سریعی را شاهد باشیم و دوست دارید تا به دل دشمنان بزنید و آن ها را با حرکات و فنون سریع و جذاب و متنوع بازی از پای در اورید. در کل باید گفت Drakengard III در یک کلام، یک عنوان زیبا  و مثل سری Nier خاص است که درست است مناسب همه نیست ولی وقتی آن را چند ساعتی تجربه نمایید و در دنیای محزون و غمزده و داستان تاریک و روشن و دنیای آخرالزمانی آن غرق شوید قطعا به آن علاقمند خواهید شد. در واقع باید بگویم Drakengard III عنوانی خاص، ارزشمند و قابل تحسین است که حقش بیشتر از ۶ است ولی خب چون خاص است مثل نسخه ی اول Nier زیاد با آن خوب رفتار نشد.

۷ – Immortal: Unchained عنوانی در حد امتیاز ۴ و ۵ است!!

Immortal: Unchained

به خدا قسم که در طول ۳ دهه بازی کردن و حضور مداوم در دنیای بازی ها، یکی از عجیب ترین و اشتباه ترین امتیازات متایی که دیده ام مربوط به Immortal: Unchained است. یعنی شک ندارم که منتقدین اسم سازنده و ناشر را دیده اند و شاید نهایتا  ساعت بازی کرده اند و ۴و ۵ را بسته اند به بازی و سپس بقیه هم از روی دست آنها تقلب کرده اند. راستش را بخواهید از زمانی که اولین تریلر Immortal: Unchained را دیدم نامش را یادداشت کردم و ۲ نکته را از همان ابتدا با دیدن تریلر بازی می دانستم.  یکی این که بازی وقتی منتشر شود قطعا به خاطر تقلید، کوچک بودن سازنده و دلایل دیگر که بهتر است نگویم، نمراتش را خیلی پایین خواهند داد و دوم هم این که می دانستم من و عاشقان سولز بدجور با این بازی کیف خواهیم کرد. هر دو مورد نیز درست از آب در آمد. بازی Immortal: Unchained عنوانیست در ژانر اکشن نقش آفرینی که توسط استودیو Toadman Interactive ساخته شد و در سال ۲۰۱۸ توسط Toadman Interactive و Sold Out Sales برای پلتفرم های PlayStation 4, Xbox One و Microsoft Windows منتشر گردید. Immortal: Unchained عنوانی بود که خیلی حیف شد و خیلی در حقش بی مهری صورت گرفت و از لحاظ بازخوردها و امتیازات به هیچ وجه در سطحی که شایسته اش بود تقدیر نشد و با بی رحمی و تنگ نظری منتقدین و به خاطر ناشناس بودن سازنده یا به دلایلی دیگر که ما از آن خبر نداریم، نتوانست امتیازاتی که واقعا به خاطر کیفیتش شایسته کسب آن ها بود را دریافت نماید و نهایتا با امتیاز متای ۴۹/۱۰۰ به کار خود پایان داد که واقعا یک جنایت بزرگ است آن هم در حالی که شاهد یک نقش آفرینی بسیار خاص و دارای پتانسیل بالا بودیم. ما در گیمفا این چنین عناوینی را برای شما معرفی می کنیم تا اگر احیانا به خاطر متا سراغشان نرفته اید بدانید که متای این بازی ها هرگز بیانگر کیفیتشان نیست. مگر می شود کسی که یک عمر سری سولز و .. را بازی کرده است بنشیند پای یک بازی که از سولز الگو گرفته و َآن بازی افتضاح باشد و محتوا نداشته باشد و آن شخص ۵۰ ساعت بازی کند؟ یعنی بازی که نمره اش ۴ است را می شود ۵۰ ساعت بازی کرد؟ اصلا اینها به کنار. چطور بازی که کمبود محتوا دارد تا ۵۰ ساعت گیم پلی دارد؟!! محتوا این نیست که یک بازی بتواند ۵۰ ساعت یک گیمر با سال ها تجربه بازی را بنشاند پای خودش و به او موارد جدید و لذتبخش ارائه دهد؟ اگر این نیست پس محتوای یک بازی چیست؟

هر یک ساعتی که از این بازی می گذرد شما مدام به فکر امتیاز ۴ هستید و در ذهنتان مرورش می کنید که چطور می شود به این بازی ۴ داد. واقعا این را به عنوان یک نویسنده یا منتقد نمی گویم. بلکه به عنوان یک گیمر می گویم که این بازی را وقتی ۳-۴ ساعت پایش بنشینید و سختی اش دستتان بیاید و قلقش را یاد بگیرید، سپس واقعیتش را خواهید دید و یک سولز لایک خیلی لذتبخش با حال و هوای جدید را تجربه خواهید کرد. Immortal: Unchained عنوانی است که هر طرفدار و عاشق سری سولز و بازی های هاردکور باید حتما تجربه کند و خودش را به چالش بکشد، اما یک نکته را اکیدا باید اعلام کنم. یا اصلا و ابدا به سراغ تجربه Immortal: Unchained نروید و کلا بی خیالش شوید و یا اگر سراغش می روید حداقل آن را ۳-۴ ساعت بازی کنید و بعد از یک ساعت نگویید اصلا خوب نیست. از شما تقاضا دارم اصلا گول دروغی به نام ۴ را نخورید و این بازی وقتی که یک تخفیف درست حسابی خورد حتما تجربه کنید چون پشیمان نخواهید شد، البته اگر دوستدار بازی های خیلی سخت و هاردکور هستید. همچنین دوباره تاکید می کنم “یا اصلا و ابدا به سراغ تجربه Immortal: Unchained نروید و کلا بی خیالش شوید و یا اگر سراغش می روید حداقل آن را ۳-۴ ساعت بازی کنید و بعد از یک ساعت نگویید اصلا خوب نیست.” Immortal: Unchained اگر بازی فرام سافتور بود اکنون داشت با متای حدود ۸ برای خودش می چرخید و کیف می کرد اما حالا ننگ نمره ۴ بر پیشانی اش می بیند.

Immortal: Unchained اگر بازی فرام سافتور بود اکنون داشت با متای حدود ۸ برای خودش می چرخید و کیف می کرد اما حالا ننگ نمره ۴ بر پیشانی اش می بیند. ننگی که بیشتر شایسته آن کسانی است که با یکی دو ساعت بازی، فاتحه یک عنوان ۵۰ ساعته را می خوانند و حتی سازنده و ناشرش را ورشکست می کنند. یک درخواست از شما دارم. دو سه ساعت بازی را تجربه کنید ببینید این بازی باید ۴ باشد؟ آخه ناسلامتی وقتی به بازی هایی که ۴ گرفتن در تاریخ نگاه می کنیم تقریبا این است که نمره ۴ یعنی بازی که اصلا نمی شود آن را بازی کرد، نه بازی که اصلا اگر بگوییم ۱۰۰ درصد هم تقلید سولز است، خب المان ها و مکانیک های سولز می شوند ۴؟ مورد دوم هم که درست از آب در آمد، برخورد سولز دوستان و هاردکور دوستان با این بازی بود که به طور خیلی جالبی یوزر اسکور این بازی خیلی از متا بالاتر است. معنی این یوزراسکور آن است که بازیبازان که فقط برای لذت بردن بازی می کنند، کلی با این عنوان کیف کرده اند و اکثر سولز دوستان و هاردکوربازها امتیازی که حق بازی است را به آن داده اند چون برایشان مهم نیست سازنده اش کوچک است، بلکه برایشان مهم است که یک بازی شبیه سولز باشد و لذتش را ببرند. باید به چند منتقدی که به این بازی امتیاز داده اند بگویم “آخه بی انصافا ۴؟؟ تو رو خدا یه دو سه ساعت بازی کنید ببینید ۴ میشه اصلا هر طوری حساب کنید؟ حالا باز بگو اصلا ۶ یه چیزی. ولی ۴ میدونی یعنی در حد چه بازی هایی؟ بازی هایی که کلا اجرا نمیشن و کلا بازی نمی شن!! نه بازی که کل المان هاش واسه دارک سولز هستن و ۴۰ ساعت محتوا داره و نوآوری هم کرده!!  هر چقدر و هر ساعتی که در Immortal: Unchained جلوتر می آیید و بیشتر با قلق بازی آشنا می شوید، بازی بهتر و لذت بخش تر می شود و مدام شما به عنوان یک طرفدار سولز خوشحال تر می شوید.

به خدا قسم که در طول ۳ دهه بازی کردن و حضور مداوم در دنیای بازی ها، یکی از عجیب ترین و اشتباه ترین امتیازات متایی که دیده ام مربوط به Immortal: Unchained است. یعنی شک ندارم که منتقدین اسم سازنده و ناشر را دیده اند و شاید نهایتا  ساعت بازی کرده اند و ۴و ۵ را بسته اند به بازی و سپس بقیه هم از روی دست آنها تقلب کرده اند. راستش را بخواهید از زمانی که اولین تریلر Immortal: Unchained را دیدم نامش را یادداشت کردم و ۲ نکته را از همان ابتدا با دیدن تریلر بازی می دانستم.  یکی این که بازی وقتی منتشر شود قطعا به خاطر تقلید، کوچک بودن سازنده و دلایل دیگر که بهتر است نگویم، نمراتش را خیلی پایین خواهند داد و دوم هم این که می دانستم من و عاشقان سولز بدجور با این بازی کیف خواهیم کرد. هر دو مورد نیز درست از آب در آمد. بازی Immortal: Unchained عنوانیست در ژانر اکشن نقش آفرینی که توسط استودیو Toadman Interactive ساخته شد و در سال ۲۰۱۸ توسط Toadman Interactive و Sold Out Sales برای پلتفرم های PlayStation 4, Xbox One و Microsoft Windows منتشر گردید. Immortal: Unchained عنوانی بود که خیلی حیف شد و خیلی در حقش بی مهری صورت گرفت و از لحاظ بازخوردها و امتیازات به هیچ وجه در سطحی که شایسته اش بود تقدیر نشد و با بی رحمی و تنگ نظری منتقدین و به خاطر ناشناس بودن سازنده یا به دلایلی دیگر که ما از آن خبر نداریم، نتوانست امتیازاتی که واقعا به خاطر کیفیتش شایسته کسب آن ها بود را دریافت نماید و نهایتا با امتیاز متای ۴۹/۱۰۰ به کار خود پایان داد که واقعا یک جنایت بزرگ است آن هم در حالی که شاهد یک نقش آفرینی بسیار خاص و دارای پتانسیل بالا بودیم

هر یک ساعتی که از این بازی می گذرد شما مدام به فکر امتیاز ۴ هستید و در ذهنتان مرورش می کنید که چطور می شود به این بازی ۴ داد. واقعا این را به عنوان یک نویسنده یا منتقد نمی گویم. بلکه به عنوان یک گیمر می گویم که این بازی را وقتی ۳-۴ ساعت پایش بنشینید و سختی اش دستتان بیاید و قلقش را یاد بگیرید، سپس واقعیتش را خواهید دید و یک سولز لایک خیلی لذتبخش با حال و هوای جدید را تجربه خواهید کرد. Immortal: Unchained عنوانی است که هر طرفدار و عاشق سری سولز و بازی های هاردکور باید حتما تجربه کند و خودش را به چالش بکشد، اما یک نکته را اکیدا باید اعلام کنم. یا اصلا و ابدا به سراغ تجربه Immortal: Unchained نروید و کلا بی خیالش شوید و یا اگر سراغش می روید حداقل آن را ۳-۴ ساعت بازی کنید و بعد از یک ساعت نگویید اصلا خوب نیست. از شما تقاضا دارم اصلا گول دروغی به نام ۴ را نخورید و این بازی وقتی که یک تخفیف درست حسابی خورد حتما تجربه کنید چون پشیمان نخواهید شد، البته اگر دوستدار بازی های خیلی سخت و هاردکور هستید. همچنین دوباره تاکید می کنم “یا اصلا و ابدا به سراغ تجربه Immortal: Unchained نروید و کلا بی خیالش شوید و یا اگر سراغش می روید حداقل آن را ۳-۴ ساعت بازی کنید و بعد از یک ساعت نگویید اصلا خوب نیست.”

۶ – Mafia III یک بازی ضعیف است

Mafia III

برعکس بسیار از بازیبازان کشورمان شخصا هیچ علاقه خاصی به سری مافیا ندارم، تازه با این که کاملا عاشق فیلم ها و سریال های مافیایی مثل Sopranos هستم! حتی نسخه ی سوم را چون بازی نداشتم شروع کردم و دید خوبی هم به خاطر نمره ها و حرف هایی که برخی می زدند نداشتم ولی خب راستش اصلا پشیمان نیستم که این بازی را تجربه کردم و اتفاقا طوری شد که ناگهان دیدم در دنیای این بازی شدیدا مشغول ۱۰۰ درصد کردن نقشه ها و انجام کل ماموریت های فرهی و… شده ام! در واقع این بازی نه تنها ضعیف نبود بلکه خیلی هم زیبا بود و توانست کسی را که علاقه ای به این سری نداشت جذب کند. مگر اوج موفقیت یک بازی چیست؟ این است که بتواند طرفداران جدید برای فرنچایز خلق کند وگرنه طرفداران سینه چاک قدیمی که خب همیشه بازی را می خرند. مافیا ۳ همین کار را برای من کرد و بازی زیبا و جذابی بود. نمی دانم چطور است که این سری با وجود کلی طرفدار، همیشه آندرریتد است و هر ۳ بازی آن خیلی کمتر از سطح کیفیتشان تحسین شده اند. حالا اصلا دو نسخه ی اول را می گویم بازی نکرده ام و در موردشان نظر نمی دهم ولی نسخه ی سوم را که دیگر خودم به چشم این مورد را برایش دیدم. سری عناوین مافیا تا به امروز بازی های مختلفی را در اختیار بازیبازان قرار داده اند که شامل عناوین Mafia III ،Mafia II Mobile ،Mafia II: Joe’s Adventures ،Mafia II: Jimmy’s Vendetta ،Mafia II: The Betrayal of Jimmy ،Mafia II ،Mafia و همین طور Mafia III: Rivals می باشند و در بین آن ها بدون شک محبوب ترین و موفق ترین بازی همان نسخه اول سری یعنی بازی Mafia است. جالب است بدانید که محبوبیت بازی نخست سری مافیا این سری در کشور ما شاید بیشتر از تمام جهان باشد!

Mafia III هم مثل عناوین قبلی سری موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۸/۱۰۰ را به دست بیاورد که تازه این در بهترین حالت بود وگرنه در نسخه ی دارای بیشترین نقد امتیاز متای ۶۲ را کسب کرده است که واقعا واقعا واقعا غیر قابل قبول است زیر این بازی در کمترین حالت و بدترین حالت حقش حدود ۷.۵ تا ۸ است . واقعا کسی که این بازی را تجربه کرده است خوب می داند که امتیاز ۶ ذره ای هم بیانگر کیفیت Mafia III نیست. البته به وجود هر نمره و نقدی، کسی نمی تواند کتمان کند که نام مافیا از آن نام هایی است که در صنعت بازی جاودانه اند و هر وقت که آن نام را می شنویم به صورت یک اسطوره از آن یاد می کنیم. در ۳ بازی مختلف این سری شاهد حضور پروتاگونیست هایی هستیم که سعی دارند درجه و رتبه خود را در بین گروه های جنایتکاری و گانگستری بالا ببرند که البته انگیزه و هدف آن ها در بازی های مختلف، متغیر است. آنتاگونیست های بازی هم معمولا افرادی هستند که بیشترین نقش را در مسیر رشد پروتاگونیست بازی داشته اند و یا دوست صمیمی او بوده ولی نهایتا به وی و سازمان او خیانت کرده اند. عناوین مافیا در شهرهایی خیالی که برگرفته از شهرهای مختلف آمریکا هستند رخ می دهند و معمولا نیز در یک دوره تاریخی خاص که به سبب یک موضوع خاص شناخته شده است؛ واقع می شوند.

در واقع خیلی از بازیبازان در کشور ما با بازی اول MAFIA خیلی خیلی خاطرات خوبی دارند و علاقه شدید به این بازی در کشور ما موج می زند که البته در تمام دنیا هم هست ولی انگار در ایران خیلی بیشتر قدر این بازی را می دانند. بازی Mafia III که در این بخش لیست در موردش صحبت می کنیم، عنوانیست در ژانر اکشن ماجرایی جهان آزاد که توسط Hangar 13 ساخته شد و در سال ۲۰۱۶ توسط کمپانی ۲K Games برای پلتفرم های  PlayStation ۴, Xbox One و Microsoft Windows و همینطور Mac منتشر گردید. حتما می دانید که اخیرا و در سال ۲۰۲۰ هم نسخه ی Definitive این بازی در در دسترس علاقمندان قرار گرفت و بهتر از آن این که این بازی در کنار ریمستر و ریمیک نسخه های اول و دوم سری در قالب یک ۳ گانه ارزشمند با قیمت یک بازی اکنون قابل تهیه است که واقعا ارزش دارد. در ۳ بازی مختلف این سری شاهد حضور پروتاگونیست هایی هستیم که سعی دارند درجه و رتبه خود را در بین گروه های جنایتکاری و گانگستری بالا ببرند که البته انگیزه و هدف آن ها در بازی های مختلف، متغیر است. آنتاگونیست های بازی هم معمولا افرادی هستند که بیشترین نقش را در مسیر رشد پروتاگونیست بازی داشته اند و یا دوست صمیمی او بوده ولی نهایتا به وی و سازمان او خیانت کرده اند. عناوین مافیا در شهرهایی خیالی که برگرفته از شهرهای مختلف آمریکا هستند رخ می دهند و معمولا نیز در یک دوره تاریخی خاص که به سبب یک موضوع خاص شناخته شده است؛ واقع می شوند.

برعکس بسیار از بازیبازان کشورمان شخصا هیچ علاقه خاصی به سری مافیا ندارم، تازه با این که کاملا عاشق فیلم ها و سریال های مافیایی مثل Sopranos هستم! حتی نسخه ی سوم را چون بازی نداشتم شروع کردم و دید خوبی هم به خاطر نمره ها و حرف هایی که برخی می زدند نداشتم ولی خب راستش اصلا پشیمان نیستم که این بازی را تجربه کردم و اتفاقا طوری شد که ناگهان دیدم در دنیای این بازی شدیدا مشغول ۱۰۰ درصد کردن نقشه ها و انجام کل ماموریت های فرهی و… شده ام! در واقع این بازی نه تنها ضعیف نبود بلکه خیلی هم زیبا بود و توانست کسی را که علاقه ای به این سری نداشت جذب کند. مگر اوج موفقیت یک بازی چیست؟ این است که بتواند طرفداران جدید برای فرنچایز خلق کند وگرنه طرفداران سینه چاک قدیمی که خب همیشه بازی را می خرند. مافیا ۳ همین کار را برای من کرد و بازی زیبا و جذابی بود. نمی دانم چطور است که این سری با وجود کلی طرفدار، همیشه آندرریتد است و هر ۳ بازی آن خیلی کمتر از سطح کیفیتشان تحسین شده اند. حالا اصلا دو نسخه ی اول را می گویم بازی نکرده ام و در موردشان نظر نمی دهم ولی نسخه ی سوم را که دیگر خودم به چشم این مورد را برایش دیدم. سری عناوین مافیا تا به امروز بازی های مختلفی را در اختیار بازیبازان قرار داده اند که شامل عناوین Mafia III ،Mafia II Mobile ،Mafia II: Joe’s Adventures ،Mafia II: Jimmy’s Vendetta ،Mafia II: The Betrayal of Jimmy ،Mafia II ،Mafia و همین طور Mafia III: Rivals می باشند و در بین آن ها بدون شک محبوب ترین و موفق ترین بازی همان نسخه اول سری یعنی بازی Mafia است

از دوره Great Depression (افسردگی شدید مردم آمریکا) در بازی اول گرفته تا ۱۹۶۰s New Bordeaux در بازی سوم. گیم پلی بازی به صورت جهان آزاد است که بازیباز می تواند در آن به گشت و گذار در محیط و انتخاب و انجام ماموریت های اصلی بپردازد تا در داستان بازی پیشروی نماید. همچنین ماموریت های جانبی نیز در بازی وجود دارند ولی نه به شکلی که فکر کنید که با یک نقش آفرینی طرف هستید زیرا که به صورت خیلی خطی تری در این بازی وجود دارند. Mafia III هم مثل عناوین قبلی سری موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۶۸/۱۰۰ را به دست بیاورد که تازه این در بهترین حالت بود وگرنه در نسخه ی دارای بیشترین نقد امتیاز متای ۶۲ را کسب کرده است که واقعا واقعا واقعا غیر قابل قبول است زیر این بازی در کمترین حالت و بدترین حالت حقش حدود ۷.۵ تا ۸ است . واقعا کسی که این بازی را تجربه کرده است خوب می داند که امتیاز ۶ ذره ای هم بیانگر کیفیت Mafia III نیست. البته به وجود هر نمره و نقدی، کسی نمی تواند کتمان کند که نام مافیا از آن نام هایی است که در صنعت بازی جاودانه اند و هر وقت که آن نام را می شنویم به صورت یک اسطوره از آن یاد می کنیم.

۵ – Risen III عنوانی بی کیفیت است

Risen III

خدایا این بازی بدجوری من را شگفت زده کرد. یعنی اصلا نمی دانم چطور شد که این طور شد! بگذارد تا قضیه این بازی را برای شما تعریف کنم. من Risen III را در نسل هفتم بازی کرده بودم و زیاد چیزی از آن یادم نمانده بود. وقت که دیدم این بازی قیمتش شده ۴ دلار چون می دانستم یک اکشن نقش آفرینی جهان آزاد است و چون سالها از تجربه ی آن گذشته بود بازی را خریداری کردم. وای که بعداز تجربه  حدود ۴-۵ ساعت از این بازی چنان از کامل بودن و زیبایی آن شگفت زده شده بودم که حتی نمی توانستم از پای آن بلند شوم و باور کنید اینها که می گویم اغراق نیست و تجربه ی یک کهنه کار نقش آفرینی است. این علاقه همانا و جویدن نقشه و ۱۰۰ درصد کردن بازی و ۱۳۰ ساعت بازی و پلات کردن آن همانا!! باور کنید که این بازی آن قدر من را شگفت زده کرد که مدام به این فکر می کردم که آخر چطور این بازی در یاد من نمانده است اما مطمئنم که در نسل هفت چنین تجربه ای با این بازی نداشتم چون اگر این قدر شگفت زده شده بودم حتما نامش همیشه در یادم می ماند دقیقا مثل الان که دیگر هرگز آن را فراموش نمی کنم! بازی Risen III که کار ساخت و توسعه آن را استودیو Piranha Bytes برعهده داشت، عنوانی در ژانر اکشن نقش آفرینی محسوب می شود که در سال ۲۰۱۴ توسط کمپانی دیپ سیلور برای پلتفرم های Playstation ۳ و PC و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. سپس در سال ۲۰۱۵ نیز نسخه ی پلی استیشن ۴ نیز در دسترس طرفداران و علاقمندان قرار گرفت که نسخه ی Enhanced Edition بود که در واقع همان نسخه ای است که من به تازگی تجربه کردم و با جذابیتش من را شگفت زده کرد.

خدایا این بازی بدجوری من را شگفت زده کرد. یعنی اصلا نمی دانم چطور شد که این طور شد! بگذارد تا قضیه این بازی را برای شما تعریف کنم. من Risen III را در نسل هفتم بازی کرده بودم و زیاد چیزی از آن یادم نمانده بود. وقت که دیدم این بازی قیمتش شده ۴ دلار چون می دانستم یک اکشن نقش آفرینی جهان آزاد است و چون سالها از تجربه ی آن گذشته بود بازی را خریداری کردم. وای که بعداز تجربه  حدود ۴-۵ ساعت از این بازی چنان از کامل بودن و زیبایی آن شگفت زده شده بودم که حتی نمی توانستم از پای آن بلند شوم و باور کنید اینها که می گویم اغراق نیست و تجربه ی یک کهنه کار نقش آفرینی است. این علاقه همانا و جویدن نقشه و ۱۰۰ درصد کردن بازی و ۱۳۰ ساعت بازی و پلات کردن آن همانا!! باور کنید که این بازی آن قدر من را شگفت زده کرد که مدام به این فکر می کردم که آخر چطور این بازی در یاد من نمانده است اما مطمئنم که در نسل هفت چنین تجربه ای با این بازی نداشتم چون اگر این قدر شگفت زده شده بودم حتما نامش همیشه در یادم می ماند دقیقا مثل الان که دیگر هرگز آن را فراموش نمی کنم! بازی Risen III که کار ساخت و توسعه آن را استودیو Piranha Bytes برعهده داشت، عنوانی در ژانر اکشن نقش آفرینی محسوب می شود که در سال ۲۰۱۴ توسط کمپانی دیپ سیلور برای پلتفرم های Playstation ۳ و PC و ایکس باکس ۳۶۰ منتشر گردید. سپس در سال ۲۰۱۵ نیز نسخه ی پلی استیشن ۴ نیز در دسترس طرفداران و علاقمندان قرار گرفت که نسخه ی Enhanced Edition بود که در واقع همان نسخه ای است که من به تازگی تجربه کردم و با جذابیتش من را شگفت زده کرد.

در حالی که تمام خدایان دنیای این بازی را رها کرده اند و دنیا درگیر Titan Wars یا جنگ تایتان ها است، یک تهدید عظیم دیگر هم قد علم می کند و شما در نقش یک “قهرمان بدون نام” جدید “Nameless Hero” قرار می گیرید. جدید از این نظر که در واقع این شخصیت در این نسخه جایگزین شخصیت دو نسخه ی اول سری رایزن می شود. این شخصیت هرگز در دو نسخه ی قبلی وجود نداشت و اشاره ای به او نشده بود ولی در این بازی مشخص می شود که او در واقع برادر یکی از NPC های این سری به نام Patty Steelbeard است و پسر کاپیتان دزد دریایی Gregorius Emanuel Steelbeard. او یکی از معدود دزدان دریایی باقی مانده در دنیا نیز هست. در مورد گیم پلی این بازی فقط به شما می گویم که از عظمت و میزان تنوع محتوا و کیفیت آن شگفت زده می شوید. ببینید در واقع باید این را بگویم که در این بازی هر چیزی که از یک عنوان اکشن نقش آفرینی جهان آزاد می خواهید وجود دارد، چیزی مثل عنوان بی نظیر Kingdom of Amalur که آن هم برای من یکی از ۵ بازی آندرریتد برتر در کل تاریخ بازی هاست. Risen III با وجود ارائه یک گیم پلی عالی با مکانیک های جذاب و خاص و تعداد بسیار زیادی فعالیت های مختلف با داستان های فرعی جالب و ده ها روش ارتقا و…، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید.

در مورد گیم پلی این بازی فقط به شما می گویم که از عظمت و میزان تنوع محتوا و کیفیت آن شگفت زده می شوید. ببینید در واقع باید این را بگویم که در این بازی هر چیزی که از یک عنوان اکشن نقش آفرینی جهان آزاد می خواهید وجود دارد، چیزی مثل عنوان بی نظیر Kingdom of Amalur که آن هم برای من یکی از ۵ بازی آندرریتد برتر در کل تاریخ بازی هاست. Risen III با وجود ارائه یک گیم پلی عالی با مکانیک های جذاب و خاص و تعداد بسیار زیادی فعالیت های مختلف با داستان های فرعی جالب و ده ها روش ارتقا و…، موفق نشد تا پس از انتشار بازخوردهایی که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. راستش در اصل باید بگویم بازخوردهایی که حتی شایسته ی نصف کیفیت بازی هم نبود،  این عنوان نهایتا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیازهای متای ۳۶ و ۴۴ و ۶۵ را دریافت کرد را  که واقعا شرم آور است و کسی که این بازی را به طور کامل تجربه کرده است  و تمام زیر و بم کیفیت آن را دیده است، خوب می داند که امتیاز ۳۶ و ۴۴ و … ذره ای هم بیانگر کیفیت آن نیست. نسخه ی پلی استیشن ۴ بازی هم از نظر نمره وضع بهتری نداشت و متای ۵۱ را در اختیار دارد که واقعا نمی دانم در موردش چه بگویم از بس که عجیب است. هنوز دو ماه نگذشته از پلات کردن این بازی و باید بگویم عنوان سال ۲۰۱۴ که در سال ۲۰۲۰ یک بازیباز کهنه کار نقش آفرینی را بنشاند پای بیش از ۱۰۰ ساعت بازی کردن، یعنی خب قطعا امتیازش ۳۶ و ۴۴ نیست! درست است که گرافیک بازی نسبت به عناوین غول این سبک توی ذوق می زند و مشکلات فنی را هم شاهد هستیم ولی فقط و فقط همین است و واقعا این موارد باعث نمی شود یک بازی نمره اش بشود ۳۶.

راستش در اصل باید بگویم بازخوردهایی که حتی شایسته ی نصف کیفیت بازی هم نبود،  این عنوان نهایتا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیازهای متای ۳۶ و ۴۴ و ۶۵ را دریافت کرد را  که واقعا شرم آور است و کسی که این بازی را به طور کامل تجربه کرده است  و تمام زیر و بم کیفیت آن را دیده است، خوب می داند که امتیاز ۳۶ و ۴۴ و … ذره ای هم بیانگر کیفیت آن نیست. نسخه ی پلی استیشن ۴ بازی هم از نظر نمره وضع بهتری نداشت و متای ۵۱ را در اختیار دارد که واقعا نمی دانم در موردش چه بگویم از بس که عجیب است. هنوز دو ماه نگذشته از پلات کردن این بازی و باید بگویم عنوان سال ۲۰۱۴ که در سال ۲۰۲۰ یک بازیباز کهنه کار نقش آفرینی را بنشاند پای بیش از ۱۰۰ ساعت بازی کردن، یعنی خب قطعا امتیازش ۳۶ و ۴۴ نیست! درست است که گرافیک بازی نسبت به عناوین غول این سبک توی ذوق می زند و مشکلات فنی را هم شاهد هستیم ولی فقط و فقط همین است و واقعا این موارد باعث نمی شود یک بازی نمره اش بشود ۳۶. یعنی مسخره تر از این هم داریم؟ خلاصه کلام این که دوستان عزیزم، یا قیمت های ۳-۴ دلاری که اکنون این بازی در تخفیف ها فروخته می شود و با توجه به میزان و کیفیت محتوایش، بیشتر شبیه سرقت است تا خرید بازی. سرقتی که شما انجام می دهید و با ۳-۴ دلار یک تجربه ی بیش از ۱۰۰ ساعته ی عالی را هدیه می گیرید.

۴ – DarkSiders Genesis در حد این فرنچایز نیست!

DarkSiders Genesis

داستان بی مهری و بی انصافی در حق سری دارک سایدرز در اصل از نسخه ی سوم آغاز شد و یکی از بزرگترین دروغ های تاریخ بازی ها رقم خورد. یعنی نمرات این بازی ذره ای و حتی ذره ای ربطی به کیفیتش نداشتند و قبلا در نقد کامل این نسخه برایتان گفته ام چرا این طور است. وقتی نوبت به نسخه ی بعدی رسید، ناشر این سری می دانست که اگر یک بازی دیگر در سبک دارک سایدرزهای ۱ و ۲ و ۳ منتشر کند باز هم منتقدین عجیب و غریب به آن گیرهای بیهوده می دهند بنابراین در تصمیم هوشمندانه نسخه جدید این سری با نام Darksiders Genesis را به دوربین ایزومتریک و بر پایه Co-op بردند تا عنوانی شبیه دیابلو خلق شود. خوشبختانه بازخوردهای بازی مقداری بهتر بود اما متاسفانه باز هم نه در سطح لازم و نه در اندازه ای که این عنوان شایسته اش است. عنوانی که در حد و اندازه های دیابلو جذابیت دارد مخصوصا وقتی آن را دو نفره بازی کنید. برویم سراغ معرفی بازی. عنوان Darksiders: Genesis یک اکشن ماجرایی و نقش آفرینی ایزومتریک جذاب است که توسط استودیو Airship Syndicate توسعه یافت و در سال ۲۰۱۹ در اختیار علاقمندان قرار گرفت. انتشار بازی را کمپانی THQ Nordic بر عهده داشت که آن را برای پلتفرم های پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان، سوییچ و رایانه های شخصی منتشر نمود. البته لازم به ذکر است که ابتدا در سال ۲۰۱۹ نسخه پی سی این بازی عرضه شد و سپس چند ماه بعد در سال ۲۰۲۰ نسخه های کنسولی در دسترس علاقمندان قرار گرفتند.

در Darksiders Genesis با عنوانی طرف هستیم که قطعا هم برای دوست داران دارک سایدرز و هم نزد طرفداران دیابلو و اکشن نقش آفرینی ایزومتریک، کاملا محبوب خواهد بود. با وجود ده ها و ده ها بازی اکشن نقش آفرینی ایزومتریک که بازی کرده ام هرگز و حتی یک بار هم نگفته ام عنوانی در حد و اندازه دیابلو است زیرا هرگز نبوده اند، ولی حالا خیلی راحت به شما می گویم که برای اولین بار عنوانی در این ژانر توانسته در سطح و اندازه دیابلو عمل کند و البته خب دارک سایدرز هم اسم خیلی بزرگ و محبوبی است و چنین انتظاری هم از آن می رود. در واقع Darksiders Genesis دومین بازی برتر اکشن نقش آفرینی ایزومتریک است که تا امروز بازی کرده ام و سیستم بازی با وجود ۲ برادر محبوب و با ابهت از سواران آخرالزمان، قابلیت Co-op آفلاین و آنلاین، وجود پرش در بازی و چالش های پلتفرمینگ، پازل ها و معماهای محیطی، ساعت ها محتوای دارای ارزش تکرار بی نهایت بالا و قابلیت تعویض لحظه ای شخصیت در بازی تک نفره باعث شده است تا شاهد بازی خیلی خیلی بهتر و خاص تر و جذاب تری نسبت به قدرتمندترین عناوین این سبک باشیم. Darksiders: Genesis پس از عرضه تا حد تقریبا خوبی مورد استقبال منتقدین و طرفداران قرار گرفت و موفق شد بازخوردها و امتیازات مثبتی را از سوی وبسایت ها و منابع معتبر گیمینگ دنیا دریافت نماید ولی همان طور که گفتم ابدا نه در سطح کیفیت واقعی بازی. این امتیازات و بازخوردهای مثبت، نهایتا امتیاز متای ۷۷/۱۰۰ را برای Darksiders: Genesis به ارمغان آوردند که باید به شما بگویم حداقل حق این بازی امتیاز بالای ۸.۵ در بدترین حالت است.

داستان بی مهری و بی انصافی در حق سری دارک سایدرز در اصل از نسخه ی سوم آغاز شد و یکی از بزرگترین دروغ های تاریخ بازی ها رقم خورد. یعنی نمرات این بازی ذره ای و حتی ذره ای ربطی به کیفیتش نداشتند و قبلا در نقد کامل این نسخه برایتان گفته ام چرا این طور است. وقتی نوبت به نسخه ی بعدی رسید، ناشر این سری می دانست که اگر یک بازی دیگر در سبک دارک سایدرزهای ۱ و ۲ و ۳ منتشر کند باز هم منتقدین عجیب و غریب به آن گیرهای بیهوده می دهند بنابراین در تصمیم هوشمندانه نسخه جدید این سری با نام Darksiders Genesis را به دوربین ایزومتریک و بر پایه Co-op بردند تا عنوانی شبیه دیابلو خلق شود. خوشبختانه بازخوردهای بازی مقداری بهتر بود اما متاسفانه باز هم نه در سطح لازم و نه در اندازه ای که این عنوان شایسته اش است. عنوانی که در حد و اندازه های دیابلو جذابیت دارد مخصوصا وقتی آن را دو نفره بازی کنید.

Darksiders Genesis اصلا و ابدا مشکلات زیاد و ویران کننده ای ندارد و واقعا مشخص است که سازندگان توانمند بازی خوب می دانسته اند که با وجود این که دوربین بازی را عوض کرده اند ولی باید عنوانی در سطح نام عظیم و محبوب دارک سایدرز بسازند و الحق و والانصاف که Darksiders Genesis یک بازی در خور این نام بزرگ است و بدون ذره ای اغراق یکی از برترین عناوین اکشن نقش آفرینی ایزومتریک در تاریخ بازی هاست. یک اکشن نقش آفرینی ایزومتریک بی نهایت خوش ساخت با گیم پلی فوق العاده متنوع و عمیق و جذاب که آن قدر نکات مثبت در تمامی زمینه ها دارد که باعث می شود لحظه لحظه ای که در حال تجربه آن هستید واقعا کیف کنید و از تجربه یک دارک سایدرز اصیل با دوربینی متفاوت و قابلیت معرکه Co-op لذت ببرید. گشت و گذار در دنیای Darksiders Genesis و انجام ماموریت ها و چالش ها و مراحل Arena و…  بی ‎نهایت لذت ‎بخش و فوق ‎العاده است. Darksiders Genesis عنوانی است که بدون ذره ای تردید باید تجربه ی آن را به تمام عاشقان دارک سایدرز و علاقمندان به اکشن نقش آفرینی های ایزومتریک توصیه نمایم زیرا که ساعات فوق العاده لذتبخشی را برای آنها رقم خواهد زد و محتوایی دو سه برابر یک بازی ۶۰ دلاری و قیمتی نصف آن را دارد. حالا بدجوری منتظر نسخه ای هستیم که در آن همین سیستم گیم پلی و بازی را برای دو شخصیت Death و Fury پیاده کنند و امیدواریم شاهد باشیم که چنین عنوانی را مثلا با نام Darksiders Genesis ۲ عرضه می کنند.

۳ – نسخه اول Mass Effect یک بازی معمولی است و در حد دو نسخه ی بعدی نیست

Mass Effect

یک حرف بسیار مسخره و دروغین. در سه گانه افسانه ای Mass Effect هر ۳ بازی بدون هیچ شکی از بهترین نقش آفرینی های تاریخ هستند و هیچ نسخه ای از این سری غیر از شاهکار نیست. اصلا حتی وقتی دو بازی دوم و سوم سری را کنار بگذاریم و فقط تنها به نسخه ی اول کار داشته باشیم می بینیم که یکی از بهترین و کامل ترین نقش آفرینی های کل تاریخ است. درست است که نقطه اوج این ۳ گانه بی نظیر بازی دوم آن محسوب می شود ولی هرگز و هرگز گمان نکنید که دو بازی دیگر این سری نیز دست کمی از بازی دوم دارند، از جمله بازی نخست این سری که در این بخش لیست صحبت از آن است. ۳ گانه‌ی سری Mass Effect  شامل عناوین Mass Effect 2 ،Mass Effect و Mass Effect 3  هستند که توسط کمپانی Electronic Arts به ترتیب در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ در دسترس علاقمندان قرار گرفتند. خلق این ۳ گانه‌ی جذاب و فوق العاده را BioWare بر عهده داشت و در دو نسخه ی بعدی نیز همین سازنده وظیفه ساخت این عناوین را برعهده داشته است. ۳ گانه‌ی سری Mass Effect در نسل هفتم برای پلتفرم های پلی استیشن ۳، ایکس باکس ۳۶۰ و رایانه های شخصی منتشر شده است.

یک حرف بسیار مسخره و دروغین. در سه گانه افسانه ای Mass Effect هر ۳ بازی بدون هیچ شکی از بهترین نقش آفرینی های تاریخ هستند و هیچ نسخه ای از این سری غیر از شاهکار نیست. اصلا حتی وقتی دو بازی دوم و سوم سری را کنار بگذاریم و فقط تنها به نسخه ی اول کار داشته باشیم می بینیم که یکی از بهترین و کامل ترین نقش آفرینی های کل تاریخ است.

خیلی خیلی هم عجیب است که چطور در نسل هشتم که نسل ریمستر و کالکشن بود، ۳ گانه Mass Effect به نسل هشت نیامد؟ چرا که اگر این اتفاق می افتاد EA سود هنگفتی به جیب می زد، چون خیلی ها در دنیا در تب و تاب تجربه دوباره ی شاهکارهای این سری هستند. هر ۳ بازی Mass Effect 2 ،Mass Effect و Mass Effect 3  موفق شدند تا مورد توجه افراد حاضر در صنعت بازی قرار گرفته و بازخوردهای فوق العاده مثبت و تحسین آمیزی را از سوی منابع و مراجع معتبر گیمینگ دریافت نمودند. این ۳ عنوان زیبا به ترتیب امتیازهای متای ۹۱ و ۹۶ و ۹۳ را در اختیار دارند که بیانگر کیفیت بسیار بالای این ۳ گانه است. نکته بسیار مهم در مورد این فرنچایز آن است که با انتشار نسخه های جدید هرگز کیفیتش پایین نیامد و ۳ بازی و ۳ شاهکار را در این ۳ گانه شاهد هستیم. ۳گانه ای که هر ۳ بازی آن یک شاهکار بی نظیر بوده اند و به حدی زیبا و بی نقص هستند که هنوز هم که هنوز است تجربه هر یک از آن ها از برترین بازی های این نسل نیز لذت بخش تر است.

نسخه اول Mass Effect  به عنوان نقطه ی آغازین مسیر خلق یکی از شاهکارترین فرنچایزهای دنیا، یک بازی معرکه و بی نظیر بود که چند کلاس بالاتر از اکثر نقش آفرینی های حتی قدرتمند آن زمان بود. داستان فوق العاده و چند لایه، روایت عالی، شخصیت های دوست داشتنی، شخصیت پردازی های بی نظیر، نقش بسیار بسیار واضح تصمیمات شما در رقم خوردن وقایع بازی و قرار دادن بازیباز در لحظاتی مرگبار برای گرفتن تصمیماتی کاملا خاکستری، گرافیک و جلوه های بصری فنی و هنری عالی، گیم پلی فوق العاده متنوع و اعتیادآور با مبارزاتی بسیار عمیق و جذاب و هیجان انگیز، لذت ناب گشت و گذار و اکتشاف در کهکشان، شخصی سازی های فوق العاده عالی، صداگذاری و موسیقی های شاهکار و بی نظیر، همه و همه در کنار هم وجود دارند و سبب شده اند تا یک نقش آفرینی تقریبا بدون نقص خلق شود که شروعی بود بر خلق دو بازی بهتر از خودش در ادامه. به طور کلی سری مس افکت از آن دست عناوینی است که تجربه آن و در واقع تجربه هر ۳ نسخه آن برای علاقمندان سبک نقش آفرینی از واجب نیز واجب تر است و قطعا تبدیل به یکی از برترین تجربه های هر شخصی که آن ها را بازی کرده خواهند شد.

نسخه اول Mass Effect  به عنوان نقطه ی آغازین مسیر خلق یکی از شاهکارترین فرنچایزهای دنیا، یک بازی معرکه و بی نظیر بود که چند کلاس بالاتر از اکثر نقش آفرینی های حتی قدرتمند آن زمان بود. داستان فوق العاده و چند لایه، روایت عالی، شخصیت های دوست داشتنی، شخصیت پردازی های بی نظیر، نقش بسیار بسیار واضح تصمیمات شما در رقم خوردن وقایع بازی و قرار دادن بازیباز در لحظاتی مرگبار برای گرفتن تصمیماتی کاملا خاکستری، گرافیک و جلوه های بصری فنی و هنری عالی، گیم پلی فوق العاده متنوع و اعتیادآور با مبارزاتی بسیار عمیق و جذاب و هیجان انگیز، لذت ناب گشت و گذار و اکتشاف در کهکشان، شخصی سازی های فوق العاده عالی، صداگذاری و موسیقی های شاهکار و بی نظیر، همه و همه در کنار هم وجود دارند و سبب شده اند تا یک نقش آفرینی تقریبا بدون نقص خلق شود که شروعی بود بر خلق دو بازی بهتر از خودش در ادامه. به طور کلی سری مس افکت از آن دست عناوینی است که تجربه آن و در واقع تجربه هر ۳ نسخه آن برای علاقمندان سبک نقش آفرینی از واجب نیز واجب تر است و قطعا تبدیل به یکی از برترین تجربه های هر شخصی که آن ها را بازی کرده خواهند شد. کالکشن ارزشمند این ۳گانه که امیدواریم در نسل هشتم یا شاید نسل بعدی هم روزی شاهد آن باشیم، در نسل هفتم عرضه شد و یکی از با ارزش ترین مجموعه های ممکن در تاریخ را پدید آورد. خلاصه ی کلام این که هرگز و هرگز و هرگز ارزش نسخه ی اول Mass Effect با حرف هایی نظیر این که “ارزش این بازی از دو نسخه دیگر کمتر است و…” کم نمی شود بلکه این بازی خودش به تنهایی و اصلا بدون توجه به نسخه های دوم و سوم یکی از برترین نقش اژآفرینی های تاریخ است و امتیاز متای ۹۱ خودش دنیای از حرف دارد و نیازی به حرف کسی نیست.

۲ –  Detroit Become Human یک بازی معمولی است

Detroit Become Human

واقعا که این یک دروغ بزرگ است و کسی که لااقل ۲-۳ ساعت این بازی که از نظر من یک شاهکار تعاملی است را تجربه کرده باشد دیگر نمی تواند هرگز این حرف را بزند زیرا می داند که انصاف نیست و دروغ است. مگر این که دشمن بازی های تعاملی باشید که این حرف را بزنید وگرنه با منطق و عقل هرگز این حرف صحیح نیست. به تازگی موفق به دریافت تروفی پلاتینیوم Detroit شدم و تقریبا کل شاخه های داستانی آن را تجربه کردم. فقط می توانم بگویم شگفت انگیز است. بی نظیر است. این بازی کاری کرد که قلبم از هیجان به تپش بیافتد و حتی گیم پلی آن هم مثل داستانش عالی است. حسی که این بازی به شما می دهد هرگز و هرگز در عنوان دیگری تجربه نکرده اید مگر شاید در Heavy Rain و Fahrenheit. واقعا وقتی این عنوان را تجربه می کنید و می بینید که داستان به هر شاخه ای که می رود بی نظیر و در سطح برترین داستان های تاریخ است و شما را سورپرایز می کند، هر چه بیشتر به نبوغ دیوید کیج پی می برید. وقتی می بینید چقدر عالی گیم پلی در دل داستان تنیده شده و گره خورده است به طوری که هر چه بیشتر شما را غرق در بازی می کند، بیشتر و بیشتر در می یابید که چقدر دیوید کیج شایسته تحسین و تمجید است. بازی Detroit: Become Human چهارمین (البته خب در اصل و با حساب کردن The Nomad Soul در سال ۱۹۹۹ پنجمین بازی است) عنوان دیوید کیج بعد از ساخت ۳ عنوان زیبای فارنهایت، هوی رین و Beyond است که بر اساس دموی تکنیکی کارا (که در سال ۲۰۱۲ استودیو کوانتیک دریم و دیوید کیج آن را نمایش داده بودند) ساخته شده است. Detroit: Become Human در سال ۲۰۱۷ توسط کمپانی سونی برای پلتفرم Playstation ۴ انحصارا منتشر گردید. سپس در سال ۲۰۲۰ نسخه رایانه های شخصی این شاهکار نیز در کنار دو بازی بی نظیر Beyond و Heavy Rain در دسترس طرفداران و علاقمندان قرار گرفت تا عده ی بیشتری این عناوین داستان محور بی نظیر را بازی کرده و به هنر ناب دیوید کیج پی ببرند. البته ناشر این نسخه دیگر سونی نبود و خود استودیو کوانتیک دریم نشر بازی را بر عهده داشت.

واقعا که این یک دروغ بزرگ است و کسی که لااقل ۲-۳ ساعت این بازی که از نظر من یک شاهکار تعاملی است را تجربه کرده باشد دیگر نمی تواند هرگز این حرف را بزند زیرا می داند که انصاف نیست و دروغ است. مگر این که دشمن بازی های تعاملی باشید که این حرف را بزنید وگرنه با منطق و عقل هرگز این حرف صحیح نیست. به تازگی موفق به دریافت تروفی پلاتینیوم Detroit شدم و تقریبا کل شاخه های داستانی آن را تجربه کردم. فقط می توانم بگویم شگفت انگیز است. بی نظیر است. این بازی کاری کرد که قلبم از هیجان به تپش بیافتد و حتی گیم پلی آن هم مثل داستانش عالی است. حسی که این بازی به شما می دهد هرگز و هرگز در عنوان دیگری تجربه نکرده اید مگر شاید در Heavy Rain و Fahrenheit. واقعا وقتی این عنوان را تجربه می کنید و می بینید که داستان به هر شاخه ای که می رود بی نظیر و در سطح برترین داستان های تاریخ است و شما را سورپرایز می کند، هر چه بیشتر به نبوغ دیوید کیج پی می برید. وقتی می بینید چقدر عالی گیم پلی در دل داستان تنیده شده و گره خورده است به طوری که هر چه بیشتر شما را غرق در بازی می کند، بیشتر و بیشتر در می یابید که چقدر دیوید کیج شایسته تحسین و تمجید است.

سبک Detroit: Become Human نیز مانند ۳ عنوان قبلی این سازنده مخلوطی از سینمایی و تعاملی و اکشن و ماجرایی است که حتی برخی از آن به عنوان یک neo-noir thriller یاد می کنند. این عنوان نیز مانند بازی های قبلی این سازنده کاملا بر اساس داستان و انتخاب های مختلف و البته گرافیک فوق العاده است و تک تک احساسات حتی جزئی نیز در چهره شخصیت ها نمایان است. نقطه عطف، تکیه گاه و در واقع همه چیز در عناوینی مانند Detroit: Become Human، داستان است. داستان در بازی های دیوید کیج همواره بسیار زیبا و جذاب نگارش شده است  و برخی از برترین و زیباترین داستان های چند شاخه در تاریخ بازی ها را برای ما به ارمغان آورده اند. شخصیت پردازی نیز همواره به عنوان یک فاکتور وابسته به داستان نقش بسیار مهمی را در عناوین دیوید کیج داشته است و در واقع شخصیت پردازی های عمیق و خلق شخصیت هایی محکم و قدرتمند، همواره باعث شده اند تا عناوین این سازنده داستان فوق العاده ای را داشته باشند و این داستان زیبا به زیبایی هر چه تمام تر بر روی دوش این شخصیت ها قرار می گیرد و روند قصه گویی و روایت بازی را شکل می دهد. شخصیت ها داستان را شکل می دهند و داستان شخصیت ها را می سازد و به آن ها پر و بال می دهد. بعد از داستان و شخصیت پردازی، در این عناوین فوق العاده زیبا، گرافیک حرف اول را می زنند و تمام سکانس های بازی های دیوید کیج با بالاترین کیفیت گرافیکی و موشن کپچر و … تهیه و تولید می شوند. توجه بسیار بالا به احساسات شخصیت ها در بازی و پیاده کردن فوق العاده این احساسات در صورت شخصیت ها همیشه سبب خلق تعدادی از بهترین و زیباترین گرافیک ها و جلوه های بصری در بین بازی های مختلف شده است  و همچنین این موضوع به داستان بازی و انتقال حس آن به مخاطب نیز بسیار خوش نقش عمل می کند و به مانند فیلمی زیبا با شخصیت های واقعی برای مخاطب به نظر می رسند اما با این تفاوت که در این فیلم شما همه کاره هستید و تصمیم می گیرید که چه اتفاقاتی برای شخصیت های مختلف بازی رقم بخورد و در واقع در حال تجربه یک بازی، با کیفیت یک فیلم واقعی هستید.

Detroit: Become Human در سال ۲۰۱۷ توسط کمپانی سونی برای پلتفرم Playstation ۴ انحصارا منتشر گردید. سپس در سال ۲۰۲۰ نسخه رایانه های شخصی این شاهکار نیز در کنار دو بازی بی نظیر Beyond و Heavy Rain در دسترس طرفداران و علاقمندان قرار گرفت تا عده ی بیشتری این عناوین داستان محور بی نظیر را بازی کرده و به هنر ناب دیوید کیج پی ببرند. البته ناشر این نسخه دیگر سونی نبود و خود استودیو کوانتیک دریم نشر بازی را بر عهده داشت. Detroit: Become Human با وجود ارائه کامل ترین بازی ممکن در سبک درام تعاملی با داستانی شاهکار و گیم پلی جذاب، موفق نشد تا پس از انتشار، آن حدی از بارخوردهای مثبت که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۷۸/۱۰۰ را به دست بیاورد که باور کنید واقعا حق این بازی نیست زیرا این بازی کامل ترین بازی ممکن در سبک خود است و حقش امتیازی مثل ۹ است ولی مثل Beyond و Heavy Rain به این بازی هم کم لطفی شد. چرا؟ به خاطر سبک خاصش. لازم به ذکر است که نسخه ی رایانه های شخصی این بازی که در سال ۲۰۲۰ عرضه شده امتیاز متای ۸۰ را در اختیار دارد.

در این بازی بی نظیر و بسیار عمیق، شاهد روایت چند داستان از ۳ پروتاگونیست مختلف هستیم که البته همگی یک وجه مشترک دارند و آن این است که همه آنها آندروید هستند، یا همان ربات هایی انسانی که کاملا در میان مردم واقعی زندگی می کنند و هنوز بر سر مثبت یا منفی بودن این موضوع در جامعه بحث های زیادی مطرح است و خیلی ها به این آندرویدها اعتماد ندارند. در بازی به زیبایی هر چه تمام تر داستان این ۳ شخصیت با هم پیش می رود و به شکلی بی نظیر با هم تقاطع پیدا می کنند. این بازی در واقع به مشکلات جامعه ای که در آن آندرویدهای انسان نما وجود دارند پرداخت و  شاهد برترین داستان و روایت ممکن در این بازی هستیم که بر اساس انتخابات و تصمیمات ما شکل می گیرد و رشته اصلی آن تنیده می شود. اکنون که به طور کامل هر ۴ بازی استاد دیوید کیج را تجربه کرده ام باید بگویم Detroit: Become Human در واقع محصول بلوغ و به تکامل رسیدن سبک بازیسازی دیوید کیج است و کامل ترین اثر او ار نظر کلیت پکیج نهایی محصول است. در این بازی واقعا قدرت و نبوغ دیوید کیج را به وضوح می بینیم و داستان بازی با شما کاری می کند که بدون این که دست خودتان باشد می نشینید و تمام راه ها و احتمالات را بازی می کنید تا ببینید در آن مسیر چه خواهد شد و باید بگویم واقعا هم شگفت زده می شوید چون ناگهان می بینید “وای این که اصلا یک بازی دیگه شد و یک داستان دیگه!” Detroit: Become Human با وجود ارائه کامل ترین بازی ممکن در سبک درام تعاملی با داستانی شاهکار و گیم پلی جذاب، موفق نشد تا پس از انتشار، آن حدی از بارخوردهای مثبت که شایسته ی کیفیتش بود دریافت نماید. این عنوان نهایتا توانست تا از مجموع نقد ها و نمرات خود، امتیاز متای ۷۸/۱۰۰ را به دست بیاورد که باور کنید واقعا حق این بازی نیست زیرا این بازی کامل ترین بازی ممکن در سبک خود است و حقش امتیازی مثل ۹ است ولی مثل Beyond و Heavy Rain به این بازی هم کم لطفی شد. چرا؟ به خاطر سبک خاصش. لازم به ذکر است که نسخه ی رایانه های شخصی این بازی که در سال ۲۰۲۰ عرضه شده امتیاز متای ۸۰ را در اختیار دارد.

۱ – Dark Souls II را چون میازاکی کارگردانی نکرده است در حد نسخه اول و سوم نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

Dark Souls II

از آن حرف هایی که واقعا  برای من دروغی بزرگ است و راستش را بخواهم بگویم شنیدنش برای من مسخره است (از نظر بنده). یعنی مسخره که چه عرض کنم اصلا برای من در حد اراجیف است. حالا تازه اصلا کاری ندارم به این که دارک سولز ۲ برای من بهترین بازی سری است (نسخه ی کامل آن به همراه ۳ دی ال سی شاهکارش) بلکه فقط در اینجا صحبت این است که این بازی هرگز و هرگز دست کمی از نسخه اول و سوم ندارد و دوستان عزیزی که حرف غیر حرفه ای می زنند بدانند که بازی دارک سولزی که در فرام سافتور ساخته می شود همه کاره اش میازاکی است و بس، حالا چه اسمش کارگردان بازی باشد یا نباشد و مثلا تهیه کننده باشد. نسخه ی دوم واقعا از بسیاری جهات نسبت به بازی اول پیشرفت کرده و عظیم تر شده بود. هیچ فرق بزرگ و کلیدی و شدیدی هم با المان ها و هسته ی گیم پلی نسخه ی اول نداشت که مثلا بگوییم وای حالا که میازاکی اسمش کارگردان بازی نیست برداشتن همه رو عوض کردن!! خیر دوستان. دارک سولز ۲ به معنای واقعی، ذات هنر است، یک تابلوی شاهکار از طراحی دنیایی که مانند آن را ندیده اید، یک اثر هنری از طراحی موجوداتی که تنها ذهنی مریض از نبوغ قادر به تصور و خلق آنهاست. بگذارید تا از ابتدای این سری شروع کنیم و تاثیری که نسخه ی اول این فرنچایز بر این صنعت و هنر داشت را کمی مرور کنیم.  Dark Souls ریسمان امیدی بود در دوره به قهقرا رفتن بازی ها، در دوره تکرار و تکرار و تکرار، در دوره آسانی خنده دار بازی ها، در دوره اسم های متغیر و محتویات کاملا یکسان. Dark Souls تبلور ذات هنر در قالب دنیایی مخوف و مرده و در پوشش هیولاهایی است بدون ذره ای رحم و بخشش.  خود را به Dark Souls و دستان میازاکی بسپارید تا با زیباترین و عاشقانه ترین مرگ دنیا آشنا شوید. مرگ در جای جای Dark Souls جاریست و جالب است که نمی خواهید ذره ای، حتی ذره ای این مرگ از بازی رخت بربندد.  Dark Souls عنوانی است که جادویی در خود دارد که شما را به خود جذب کرده و در دنیای خود غرق می کند. Dark Souls را یا همان ابتدا رها می کنید و یا طوری عاشق آن می شوید که تا همیشه در قلب شما خواهد ماند. دقیقا نمی دانم چند نفر، اما تعداد افراد بسیار زیادی که جزو دسته ای بودند که بازی را همان ابتدا رها کرده بودند و یا می ترسیدند سراغ آن بروند را تاکنون به سمت این سری فرستاده ام و به خاطر اعتماد به حرف من مشغول انجام سری Dark Souls شده اند و بدون اغراق می گویم، یک نفر، حتی یک نفر از آن ها هم نبود که ناامید بازگردد و از آن رضایت نداشته باشد بلکه بسیاری از آن ها که بعد از چند وقت با آن ها صحبت کردم اعتراف کردند که این سری تبدیل به یکی از برترین عناوین زندگی آن ها نیز شده است.

Dark Souls ریسمان امیدی بود در دوره به قهقرا رفتن بازی ها، در دوره تکرار و تکرار و تکرار، در دوره آسانی خنده دار بازی ها، در دوره اسم های متغیر و محتویات کاملا یکسان. Dark Souls تبلور ذات هنر در قالب دنیایی مخوف و مرده و در پوشش هیولاهایی است بدون ذره ای رحم و بخشش.  خود را به Dark Souls و دستان میازاکی بسپارید تا با زیباترین و عاشقانه ترین مرگ دنیا آشنا شوید. مرگ در جای جای Dark Souls جاریست و جالب است که نمی خواهید ذره ای، حتی ذره ای این مرگ از بازی رخت بربندد.  Dark Souls عنوانی است که جادویی در خود دارد که شما را به خود جذب کرده و در دنیای خود غرق می کند. Dark Souls را یا همان ابتدا رها می کنید و یا طوری عاشق آن می شوید که تا همیشه در قلب شما خواهد ماند. دقیقا نمی دانم چند نفر، اما تعداد افراد بسیار زیادی که جزو دسته ای بودند که بازی را همان ابتدا رها کرده بودند و یا می ترسیدند سراغ آن بروند را تاکنون به سمت این سری فرستاده ام و به خاطر اعتماد به حرف من مشغول انجام سری Dark Souls شده اند و بدون اغراق می گویم، یک نفر، حتی یک نفر از آن ها هم نبود که ناامید بازگردد و از آن رضایت نداشته باشد بلکه بسیاری از آن ها که بعد از چند وقت با آن ها صحبت کردم اعتراف کردند که این سری تبدیل به یکی از برترین عناوین زندگی آن ها نیز شده است.

بعد از شاهکار نسخه اول دارک سولز بود که طرفداران و معتادان این سری دل در دلشان نبود که نسخه دوم هم معرفی و منتشر شود. می خواستیم دوباره به اعماق سیاه چال ها و مبارزات نفس گیر و مرگبار این سری باز گردیم که همین طور هم شد و Dark Souls II با پیشرفت در خیلی از بخش ها به بازار عرضه شد و طرفداران را با فرمول خاص خود از این بازی سیراب کرد. شاهکار Dark Souls 2 که مانند بازی اول در ژانر Action RPG قرار داشت توسط From Software ساخته و در سال ۲۰۱۴ توسط کمپانی Bandai Namco برای پلتفرم های Xbox 360 ,PC و Playstation 3  منتشر گردید. در نسل هشتم نیز نسخه بهبود یافته این عنوان با اصلاحات و ارتقاهای گرافیکی بسیار زیاد و فریم ریت ۶۰ و هر ۳ دی ال سی شاهکار بازی، با نام Dark Souls II: Scholar of the First Sin برای پلی استیشن ۴ و ایکس باکس وان نیز منتشر شد. Dark Souls 2 پس از انتشار بی نهایت موفق عمل کرد و بازخوردهای خیلی مثبتی را از سوی منتقدان و طرفداران دریافت نمود و نهایتا امتیاز متای بسیار خوب ۹۱/۱۰۰ که نشان دهنده یک عنوان شاهکار است را به خود اختصاص داد تا تبدیل به یکی از عناوین بسیار موفق شرکت Bandai Namco شود.

از آن حرف هایی که واقعا  برای من دروغی بزرگ است و راستش را بخواهم بگویم شنیدنش برای من مسخره است (از نظر بنده). یعنی مسخره که چه عرض کنم اصلا برای من در حد اراجیف است. حالا تازه اصلا کاری ندارم به این که دارک سولز ۲ برای من بهترین بازی سری است (نسخه ی کامل آن به همراه ۳ دی ال سی شاهکارش) بلکه فقط در اینجا صحبت این است که این بازی هرگز و هرگز دست کمی از نسخه اول و سوم ندارد و دوستان عزیزی که حرف غیر حرفه ای می زنند بدانند که بازی دارک سولزی که در فرام سافتور ساخته می شود همه کاره اش میازاکی است و بس، حالا چه اسمش کارگردان بازی باشد یا نباشد و مثلا تهیه کننده باشد. نسخه ی دوم واقعا از بسیاری جهات نسبت به بازی اول پیشرفت کرده و عظیم تر شده بود. هیچ فرق بزرگ و کلیدی و شدیدی هم با المان ها و هسته ی گیم پلی نسخه ی اول نداشت که مثلا بگوییم وای حالا که میازاکی اسمش کارگردان بازی نیست برداشتن همه رو عوض کردن!! خیر دوستان. دارک سولز ۲ به معنای واقعی، ذات هنر است، یک تابلوی شاهکار از طراحی دنیایی که مانند آن را ندیده اید، یک اثر هنری از طراحی موجوداتی که تنها ذهنی مریض از نبوغ قادر به تصور و خلق آنهاست.

یکی از مهم ترین دلایل موفقیت Dark Souls II آن بود که  سازندگان این عنوان در عصر بازی های پوشالی و در موج عوام پسند شدن بازی ها برای فروش بیشتر، حاضر نشدند با آسان تر کردن این نسخه مخاطبان بیشتر و فروش بیشتری را برای بازی به دست بیاورند. آن ها با احترام به طرفداران بازی دقیقا همان چیزی را که از آن ها انتظار می رفت عرضه کردند و مخاطب خاصشان را فدای جذب مخاطب عام نکردند. در واقع این بازی نیز به مانند نسخه اول فرنچایز، یک خصوصیت داشت و آن هم چیزی نبود جز “اوریجینالیتی” یا همان اوریجینال بودن، یونیک بودن و منحصر به فرد بودن. هر آن چه که یک علاقمند به بازی های اکشن نقش آفرینی می خواهد در بالاترین کیفیت خود در Dark Souls II وجود دارد و هیچ کس را ناامید نمی کند، مگر کسانی را که از چالش و سختی فراری هستند. اگر اهل آسان بازی کردن و خط سلامتی پرشونده و .. هستید Dark Souls II دنیای شما و بازی شما نیست. Dark Souls II به مانند تمامی نسخه های این سری، مبارز هاردکور می طلبد، مبارزی در طلب چالش. اما کافیست که با آن خو بگیرید تا ببینید که چه سخاوتمندانه پاداش صبر و مقاومت شما را می دهد. در اصل همین سیستم پاداش و جزای عالی بازی است که آن را اعتیاد آور می کند زیرا در عین این که بسیار بی رحم است، بسیار نیز بخشنده عمل می کند و پاداش های بی نظیری به شما پس از گذراندن چالش های مرگبار می دهد. چنین عنوانی در میان بازی های تکراری و ساده و کمپانی های پول پرست عصر حاضر مثل یک الماس است. یک مرحم زخم در عصر کاور گرفتن ها و پر شدن خود به خود نوار سلامتی برای ما که با شینوبی ها و mega man ها بزرگ شده ایم. Dark Souls II بازی بزرگان است. پس لطفا سعی کنید با حرف های بیهوده ارزش آن را پایین بیاورید چون ارزش دارک سولز که کم نمی شود بلکه ارزش خودتان می شود!!


بخش اول مقاله

بخش دوم مقاله

بخش سوم مقاله

بخش چهارم مقاله

بحش پنجم مقاله

بخش ششم مقاله

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 151 views بار دسته بندی : دسته‌بندی نشده تاريخ : 25 اکتبر 2020 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.